فرهنگی

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

بهشت نورانی

19 اردیبهشت 1393 توسط شاه حسینی

 

فاطمه(س) از نگاه امام حسن عسكري(ع)

امام حسن عسكري(ع) از امام علي(ع)، از رسول خدا(ص) نقل مي‏كند كه: «آن هنگام كه خداوند آدم و حوا را آفريد، آنان در بهشت‏ به خود مباهات مي‏كردند. آدم به حوا گفت: خداوند هيچ مخلوقي بهتر از ما نيافريده است. خداوند به جبرئيل فرمود: اين دو بنده‏ام را به فردوس برين ببر! زماني كه وارد فردوس شدند، چشمانشان به بانويي افتاد كه جامه‏اي زيبا از جام ‏هاي بهشتي در برداشت و تاجي نوراني بر سرگذاشته و دو گوشواره درخشان به گوشش آويخته بود و بهشت از پرتو نور چهره‏اش درخشان بود. حضرت آدم به جبرئيل گفت: حبيبم جبرئيل! اين بانو كه از زيبايي چهره‏اش بهشت نوراني گشته، كيست؟ گفت: او فاطمه دختر محمد(ص) پيامبري از نسل تو است كه در آخرالزمان خواهد آمد. گفت: اين تاجي كه برسردارد، چيست؟ پاسخ داد: شوهرش علي‏ ابن ابيطالب(ع) است. گفت: اين دو گشواره كه بر دو گوش او است چيست؟ پاسخ داد: دو فرزندش حسن و حسين مي‏باشند. آدم گفت: حبيبم! آيا اينان پيش از من آفريده شده‏ ا ند؟ گفت: بلي، اينان در علم مكنون خداوند چهارهزار سال پيش از آن كه تو آفريده شوي، وجود داشتند.»

- بحارالانوار، ج 53، ص 180.

 نظر دهید »

جایگاه حضرت فاطمه (س) در سوره دهر

19 اردیبهشت 1393 توسط شاه حسینی

فاطمه برترين بانوي جهان

ارزش انسانها مسلماً يكسان نيست. بعضي از افراد از مقرب‌ترين فرشتگان الهي برترند و برخي از درنده ترين حيوانات، پست‌ترند. ” بل هم اضل"[1].

آنچه كه به انسان ارزش مي‌ دهد براساس معارف‌ قرآن و اسلام همان علم، ايمان، تقوي و ملکات فاضله است.

روايت فراواني در منابع معروف اهل سنت تصريح شده كه فاطمه زهرا (س) افضل زنان جهان است. پيامبر اكرم (ص) فرمود: «ان افضل نساء الجنه خديجه بنت خويلد و فاطمه بنت محمد و مريم بنت عمران و آسيد بنت مزاحم[2]» برترين زنان بهشت چهار نفرند: خديجه، فاطمه، مريم و آسيه.

نبي مكرم اسلام (ص)، دريك بيان ديگر فرمودند: انها سيده النساء يوم القيامه[3]. بدانيد او بانوي تمام زنان در قيامت است.

ابن عباس از پيامبر اكرم (ص) نقل نمود كه: «اربع نسوه سيدات سادات عالمين مريم بنت عمران و آسيه بنت مزاحم و خديجه بنت خويله و فاطمه بنت محمد و افضلهن فاطمه[4] »

چهار زن بانوي بانوان جهان هستند. مريم، آسيه، خديجه و فاطمه كه فاطمه از همه برتر است. افضليت فاطمه اطلاق دارد، هم مقام علمي و هم معنوي و ايثار و فداكاري و ساير ملكات فاضله را شامل مي‌شود. اگر قران درباره حضرت مريم مي‌فرمايد: مريم با فرشتگان سخن گفت و آنها نيز با او سخن گفتند[5] و نيز مي‌گويد: براي مريم غذاي بهشتي در كنار محرابش حاضر مي شد[6] .

و نيز مي‌فرمايد: مريم صديقه بود[7] و خداوند اگر براي آسيه نيز مقاماتي ذكر كرد. همچنانكه پيامبر (ص) براي خديجه مقامات بزرگي ذكر فرمود. اما نبي‌مكرم اسلام در اين روايت فاطمه زهرا (س) را افضل از مريم، آسيه و خديجه معرفي نموده است .

ادامه »

 نظر دهید »

آداب معاشرت

25 آذر 1392 توسط شاه حسینی


مهمانداری علی علیه السلام

پدر و پسری مومن که حضرت امیرالمومنین علی علیه‌السلام همانند برادر به آنان ‏علاقه داشت، بر آن حضرت وارد شدند. امام علیه‌السلام برای پذیرایی و تکریم آنان ‏برخاست. آن دو را بالای مجلس خود نشاند و خودش مقابلش نشست. دستور غذا ‏داد. وقتی طعام آوردند و آن دو نفر غذا صرف نمودند، قنبر آفتابه و لگن برای شستن ‏دست و پارچه برای خشک کردن آورد. زمانی که قنبر خواست آب بر روی دست مرد ‏بریزد، ناگاه امام علیه‌السلام با حرکتی سریع از جا برخواست و آفتابه را گرفت که ‏دست آن مرد را بشوید. اما او از عمل امام علیه‌السلام غرق شرمساری شد و از ‏خجالت، سر را تا نزدیک زمین به زیر آورد و گفت: «ای امیرالمومنین! خدا نبیند مرا که ‏شما آب روی دست من بریزید؟!» ‏

حضرت فرمودند: «بنشین و دستت را بشوی که خدا ببیند تو را که برادر دینی‌ات ‏دستت را می‌شوید.» حضرت از او خواست که دستش را بشوید، مرد ادب نمود و ‏دستش را برای شستن پیش آورد ولی می‌خواست که هر چه زودتر این صحنه پایان ‏یابد. لذا آن‌طور که باید دست را نمی‌شست، حضرت قسمش داد که با آرامش خاطر، ‏دستت را شستشو بده! آن طور که اگر قنبر آب می‌ریخت می‌شستی.‏

پس از آن که امام علیه‌السلام دست پدر را شست، آبریز را به دست محمد حنیفه داد ‏و فرمود: «فرزندم! اگر این پسر، تنها مهمان من می‌بود، دستش را می‌شستم. ولی ‏خداوند ابا دارد از این که پدر و پسری در یک مکان باشند و هر دو به طور یکسان مورد ‏تکریم قرار گیرند. از این رو پدر آب روی دست پدر ریخت و شما هم آب روی دست پسر ‏بریز! محمد حنفیه نیز طبق دستور امام علیه‌السلام دست پسر را شست.

شرح و تفسیر دعای مکارم الاخلاق، ج 2، ص 122-121

 نظر دهید »

مادر امام کاظم علیه السلام

02 آذر 1392 توسط شاه حسینی


مادر امام کاظم علیه السلام
يکي از بانوان نمونه، ام الائمه حضرت حميده است. اين ماه عالمتاب، همسر امام صادق علیه السلام و مادر امام کاظم علیه السلام است. و به تعبيري پنج امام بعدي (يعني امام رضا، امام جواد، امام هادي، امام حسن ( علیها السلام ) و امام زمان (عج الله ) ) نيز فرزندان وي و از نسل ايشان به حساب مي آيند.
حضرت حميده از جمله بانوان باشخصيت عالم تشيع بلکه عالم تدين بوده است. او فرزانه اي عارف، فقيه، راوي و از شاگردان بي واسطه دو حجت الهي امام جعفرصادق  علیه السلام و امام موسي کاظم علیه السلام بوده و بسياري فضايل ظاهري و باطني را کسب کرده است. نخستين آشنايي آن بانوي الهي با اهل بيت از زماني آغاز شد که امام باقرعلیه السلام  تصميم گرفت براي فرزند گراميش امام صادق علیه السلام  همسري اختيار نمايد.

نام شريف اين بانوي گرانقدر، حَمِيْدَة يا ُحمَيْدَة است. امام باقر علیه السلام  در نخستين برخورد از ايشان پرسيدند: نامت چيست؟ گفت: حميده. لقب ايشان «مصفاة» به معناي پاک و خالص و پيراسته است. اين لقب را امام باقر علیه السلام  زماني که مي خواستند ايشان را به امام صادق علیه السلام  هديه کنند، انتخاب کرده، فرمودند: «حميدة مصفاة من الادناس»؛ حميده از بديها پاک شده است.

http://www.hawzah.net/fa/magazine/magart/3992/4082/23978?ParentID=77845

 نظر دهید »

خطبه ام کلثوم « خواهر امام » در کوفه

25 آبان 1392 توسط شاه حسینی


پس از آن که کاروان اسرای اهل بیت امام حسین علیه السلام را از کربلا وارد کوفه کردند. راوی می گوید: ام کلثوم، دختر امیرالمؤمنین علیه السلام، در حالیکه صدایش به گریه بلند بود، از پشت پرده هودج این خطبه را در آن روز قرائت کرد:

« ای اهل کوفه! وای به حال شما! چرا حسین ‹ع› را کوچک شمردید و او را کشتید و اموال او را به غارت بردید و زنان او را اسیر نمودید و آنگاه بر او گریه می کنید؟ وای بر شما! هلاکت و بدبختی بر شما باد! آیا می دانید چه گناه بزرگی مرتکب شدید؟ و چه جنایتی را به گردن گرفتید؟ و چه خونهایی را به ناحق ریختید؟ و چه پرده نشینانی را از پرده بیرون افکندید؟ و چه خانواده ای را زینت و زیور عریان گردانیدید؟ و چه اموالی را غارت بردید؟ و چه کسی را کشتید که بعد از رسول خدا ‹ص› هیچ کس به مقام او نمی رسید؟ رحم از دلهای شما برداشته شد.« آگاه باشید که تنها حزب خداوند رستگارانند و حزب شیطان زیانکاران می باشند. »

سپس این اشعار را خواند: « برادرم را کشتید. وای بر مادرانتان باد! به زودی به آتشی گرفتار می شوید که شعله هایش زبانه می کشد. شما خونی را پایمال کردید که خدا و قرآن و پیامبر ریختنش را حرام کردند. شما را به آتش جهنم مژده می دهم. هر آینه شما، فردای قیامت، در ژرفنای آتشی خواهید بود که شعله هایش بر می خیزد.

من همواره بر برادرم خواهم گریست؛ بر بهترین کسی که بعد از پیامبر متولد شد. آری؛ با اشک چشم فراوان که هرگز انقطاع ندارد می گریم. این گریه هرگز پایان پذیر و خاموش شدنی نیست.» راوی می گوید:

در این هنگام صدای گریه و ناله از مردم برخواست. زنها گیسو پریشان کردند و خاک بر سر پاشیدند و چهره های خویش را خراشیدند و سیلی به صورت زدند و فریاد « واویلا !» و« واثبوراه !» بلند نمودند. مردها گریستند و موهای محاسن خود را کندند. هیچ موقعی دیده نشده بود که مردم بیش از آن روز، گریه کرده باشند.

منابع:

اللهوف سید بن طاووس، ص 185.

 

 نظر دهید »

شهادت چهارمین ستاره درخشان آسمان ولایت و امامت

25 آبان 1392 توسط شاه حسینی

شهادت امام زین العابدین علیه السلام

شهادت اسوه تقوا

شهادت اسوه تقوی، شجاعت، کرامت، بزرگواری و تهجد، زینت پرستندگان و سیدساجدان و پیشوای عابدان، امام علی بن الحسین علیه السلام را به دوستداران آن حضرت و همه انسان های تسلیت می گوییم. امیدواریم با تلاش در راه آن حضرت پیروان شایسته ای برای آن امام همام باشیم.
مظهر تقوا و شجاعت

شهادت چهارمین ستاره درخشان آسمان ولایت و امامت، بزرگ مرد میدان صبر و مقاومت و مظهر تقوا و شجاعت، حضرت امام زین العابدین، سیدالساجدین علیه السلام ، بر شیعیان و همه کسانی که در راه اعتلای ارزش های انسانی و الهی، تحمل مشقت می کنند و رنج ها و دردها را برخود هموار می کنند تسلیت می گوییم و از روح بزرگ آن امام عظیم الشان طلب کمک می کنیم.
پیشوای عابدان

شهادت چهارمین برگزیده الهی، سلاله پاک پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، ذرّیه علی علیه السلام و زهرا علیهاالسلام و فرزند سیدالشهدا علیه السلام حضرت امام زین العابدین علیه السلام امام صابران و پیشوای عابدان را به شیعیان واقعی آن حضرت تسلیت می گوییم. و آرزو می کنیم همه ما در دنیا و آخرت جزو پیروان راستین آن بزرگوار به شمار آییم.
نمونه مردانگی و شجاعت

امروز مصادف با سالروز شهادت امام چهارم، بزرگ مرد میدان صبر و استقامت، نمونه مردانگی و شجاعت، اسوه خداجویان و پیشوای عبادت پیشگان، حضرت سیدالساجدین امام زین العابدین علی بن الحسین علیه السلام است. شهادت این امام مظلوم و بزرگوار را به شما و به همه رهپویان حق و حقیقت، تسلیت عرض می کنیم.
ستاره ای تابناک

امروزغمی بزرگ و جانکاه در خود نهفته دارد، روزی که در آن آزادگان و حق طلبان به سوگ مردی بزرگ از تبار رسولان و پیامبران و منادیان حق و عدالت نشستند و در رثای امامی مظلوم زانوی غم در بغل گرفتند و اشک ماتم ازدیدگان نشاندند. آری، آنان در عزای از دست دادن ستاره ای تابناک از منظومه ولایت و امامت، یعنی امام زین العابدین علی بن الحسین علیه السلام ، اندوهناک و غمناکند. ما نیز در سالروز شهادت آن امام همام به سوک می نشنیم و شهادت آن بزرگوار را به شما پیروان و شیعیان بزرگوار آن حضرت تسلیت می گوییم.
شهادت، میراث انبیاء

شهادت و مرگ در راه خدا، فوز عظیمی است که خداوند به صاحبان و برگزیدگان درگاهش عطا می کند. شهادت میراث بزرگ انبیا و الیا و صلحان است که در راه اعتلای حق و حقیقت به راحتی از جان خویش می گذرند و با شهادت خود شیوه پایداری در راه خدا و دفاع از راستی و عدالت را به دیگران می آموزند. در چنین روزی یکی از همان برگزیدگان خدا، یعنی امام زین العابدین علی بن الحسین علیه السلام ، سرانجام با مقاومت در برابر ظلم و بی عدالتی وحمایت از حق و عدالت، شهادت را برگزید و به ملکوت اعلی پیوست. شهادت این امام عزیز را به شما و همه پیروان مخلص آن حضرت تسلیت می گوییم.

ادامه »

 نظر دهید »

سخنان آتشين امام سجاد (عليه السلام ) با كوفيان

25 آبان 1392 توسط شاه حسینی

رسالت بيدارگرانه امام سجاد (عليه السلام ) چندان دير آغاز نشد. با فاصله اى كوتاه از واقعه کربلا، على رغم همه دردهاى درونى و رنجهاى جسمى ، امام بر سكوى رهبرى ايستاد. از لابلاى توده هاى غم و درد، قد برافراشت و چنان با سخنان برنده اش ‍ فضاى تيره اتهام ها و تبليغات مسموم امويان را شكافت كه كورترين چشم ها، درخشش حقيقت را ديدند و سنگترين دل ها، لرزيدند و بر مظلوميت حيسن و خاندانش گريستند و بر آينده خويش بيمناك شدند!کاروان

امام على بن الحسين (عليه السلام ) در مدت اقامت خويش در كوفه ، دو بار به احتجاج برخاست ؛ يك بار روى سخنش با مردم پيمان شكن كوفه بود، و بار ديگر در «دارالاماره» و در برابر عبيدالله بن زياد.

هان ، اى مردم ، اى كوفيان ! شما را به خدا سوگند، آيا به ياد داريد نامه هايى را كه براى پدرم نوشتيد! نامه هاى سراسر خدعه و نيرنگتان را! در نامه هايتان با او عهد و پيمان بستيد و با او بيعت كرديد! ولى او را كشتيد، به جنگ كشانديد و تنهايش گذاشتيد!
احتجاج آن حضرت با مردم كوفه

قافله حسينى را پس از عاشورا به سوى كوفه آوردند و براى آنان در كنار شهر، خيمه زدند. خاندان حسين(عليه السلام ) را - كه اكنون اسيران حكومت اموى شناخته مى شوند - در آن خيمه ها جا دادند. جارچيان حكومت ، در شهر نفرت و خيانت ، كوفيان را فرا مى خوانند تا از اسيران جنگى خويش ديدار كنند! كوفيان هم ، بى شرمانه آمدند. آمدند براى تماشا! تماشاى بزرگترين ستم تاريخ بر اهل بيت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) ستمى كه كوفيان پايه هاى آن را بنيان نهاده بودند! على بن الحسين (عليه السلام ) از خيمه ها خارج مى شود. حذيم بن شريك اسدى روايت گر آن صحنه مى گويد: على بن الحسين (عليه السلام ) با اشاره از مردم خواست تا قدرى آرام شوند. همه آرام شدند. امام برجاى ايستاد، سخنش را با ستايش پروردگار آغاز كرد و بر پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) درود فرستاد و سپس چنين فرمود:

هان اى مردم ! آن كه مرا مى شناسد، سخنى با او ندارم ولى آن كس كه مرا نمى شناسد، بداند كه من على بن الحسين فرزند همان حسين هستم كه در كنار رود فرات ، با كينه و عناد، سر مقدسش را از بدن جدا كردند بى اين كه جرمى داشته باشد و حقى داشته باشند!

من فرزند كسى هستم كه حريم او را حرمت ننهادند، آرامش او را ربودند، اموالش را به غارت بردند و خاندانش را به اسارت گرفتند. من فرزند اويم كه دشمنان انبوه محاصره اش كردند و در تنهايى و بى ياورى - بى آن كه كسى را داشته باشد تا به ياريش برخيزد و محاصره دشمن را براى او بشكافد - به شهادتش رساندند. و البته اين گونه شهادت، - شهادت در اوج مظلوميت و حقانيت - افتخار ماست !

ادامه »

 نظر دهید »

تجلى زينب از عصر عاشورا

21 آبان 1392 توسط شاه حسینی

تجلى زينب از عصر عاشورا

از عصر عاشورا زينب تجلى مى‏كند.از آن به بعد به او واگذار شده بود.رئيس قافله اوست چون يگانه مرد زين العابدين(سلام الله عليه)است كه در اين وقت‏به شدت مريض است و احتياج به پرستار دارد تا آنجا كه دشمن طبق دستور كلى پسر زياد كه از جنس ذكور اولاد حسين هيچ كس نبايد باقى بماند،چند بار حمله كردند تا امام زين العابدين را بكشند ولى بعد خودشان گفتند:«انه لما به‏» (16) اين خودش دارد مى‏ميرد.و اين هم خودش يك حكمت و مصلحت‏خدايى بود كه حضرت امام زين العابدين بدين وسيله زنده بماند و نسل مقدس حسين بن على باقى بماند.يكى از كارهاى زينب پرستارى امام زين العابدين است.

در عصر روز يازدهم اسرا را آوردند و بر مركبهايى(شتر يا قاطر يا هر دو)كه پالانهاى چوبين داشتند سوار كردند و مقيد بودند كه اسرا پارچه‏اى روى پالانها نگذارند،براى اينكه زجر بكشند.بعد اهل بيت‏خواهشى كردند كه پذيرفته شد.آن خواهش اين بود:«قلن بحق الله الا ما مررتم بنا على مصرع الحسين‏» (17) گفتند:شما را به خدا حالا كه ما را از اينجا مى‏بريد،ما را از قتلگاه حسين عبور بدهيد براى اينكه مى‏خواهيم براى آخرين بار با عزيزان خودمان خدا حافظى كرده باشيم.در ميان اسرا تنها امام زين العابدين بودند كه به علت‏ بيمارى،پاهاى مباركشان را زير شكم مركب بسته بودند،ديگران روى مركب آزاد بودند.

وقتى كه به قتلگاه رسيدند،همه بى اختيار خودشان را از روى مركبها به روى زمين انداختند.زينب(سلام الله عليها)خودش را به بدن مقدس ابا عبد الله مى‏رساند،آن را به يك وضعى مى‏بيند كه تا آن وقت نديده بود:بدنى مى‏بيند بى سر و بى لباس،با اين بدن معاشقه مى‏كند و سخن مى‏گويد: «بابى المهموم حتى قضى،بابى العطشان حتى مضى‏» (18) .آنچنان دلسوز ناله كرد كه‏«فابكت و الله كل عدو و صديق‏» (19) يعنى كارى كرد كه اشك دشمن جارى شد،دوست و دشمن به گريه در آمدند.

مجلس عزاى حسين را براى اولين بار زينب ساخت.ولى در عين حال از وظايف خودش غافل نيست.پرستارى زين العابدين به عهده اوست،نگاه كرد به زين العابدين،ديد حضرت كه چشمش به اين وضع افتاده آنچنان ناراحت است كانه مى‏خواهد قالب تهى كند،فورا بدن ابا عبد الله را رها كرد و آمد سراغ زين العابدين:«يا بن اخى!»پسر برادر!چرا تو را در حالى مى‏بينم كه مى‏خواهد روح تو از بدنت پرواز كند؟فرمود:عمه جان!چطور مى‏توانم بدنهاى عزيزان خودمان را ببينم و ناراحت نباشم؟زينب در همين شرايط شروع مى‏كند به سليت‏خاطر دادن به زين العابدين.

ام ايمن زن بسيار مجلله‏اى است كه ظاهرا كنيز خديجه بوده و بعدا آزاد شده و سپس در خانه پيغمبر و مورد احترام پيغمبر بوده است،كسى است كه از پيغمبر حديث روايت مى‏كند. اين پير زن سالها در خانه پيغمبر بود.روايتى از پيغمبر را براى زينب نقل كرده بود ولى چون روايت‏خانوادگى بود يعنى مربوط به سرنوشت اين خانواده در آينده بود،زينب يك روز در اواخر عمر على عليه السلام براى اينكه مطمئن بشود كه آنچه ام ايمن گفته صد در صد درست است،آمد خدمت پدرش:يا ابا!من حديثى اينچنين از ام ايمن شنيده‏ام،مى‏خواهم يك بار هم از شما بشنوم تا ببينم آيا همين طور است؟همه را عرض كرد.پدرش تاييد كرد و فرمود:درست گفته ام ايمن،همين طور است.

زينب در آن شرايط اين حديث را براى امام زين العابدين روايت مى‏كند.در اين حديث آمده است اين قضيه فلسفه‏اى دارد،مبادا در اين شرايط خيال كنيد كه حسين كشته شد و از بين رفت.پسر برادر!از جد ما چنين روايت‏شده است كه حسين عليه السلام همين جا،كه اكنون جسد او را مى‏بينى،بدون اينكه كفنى داشته باشد دفن مى‏شود و همين جا،قبر حسين، مطاف خواهد شد.

بر سر تربت ما چون گذرى همت‏خواه كه زيارتگه رندان جهان خواهد بود

آينده را كه اينجا كعبه اهل خلوص خواهد بود،زينب براى امام زين العابدين روايت مى‏كند. بعد از ظهر مثل امروزى را-كه يازدهم بود-عمر سعد با لشكريان خودش براى دفن كردن اجساد كثيف افراد خود در كربلا ماند.ولى بدنهاى اصحاب ابا عبد الله همان طور ماندند.بعد اسرا را حركت دادند(مثل امشب كه شب دوازدهم است)،يكسره از كربلا تا كوفه كه تقريبا دوازده فرسخ است.ترتيب كار را اينچنين داده بودند كه روز دوازدهم اسرا را به اصطلاح با طبل و شيپور و با دبدبه به علامت فتح وارد كنند و به خيال خودشان آخرين ضربت را به خاندان پيغمبر بزنند.

اينها را حركت دادند و بردند در حالى كه زينب شايد از روز تاسوعا اصلا خواب به چشمش نرفته است.سرهاى مقدس را قبلا بريده بودند.تقريبا دو ساعت‏بعد از طلوع آفتاب در حالى كه اسرا را وارد كوفه مى‏كردند دستور دادند سرهاى مقدس را به استقبال آنها ببرند كه با يكديگر بيايند.وضع عجيبى است غير قابل توصيف!دم دروازه كوفه(دختر على،دختر فاطمه اينجا تجلى مى‏كند)اين زن با شخصيت كه در عين حال زن باقى ماند و گرانبها،خطابه‏اى مى‏خواند.راويان چنين نقل كرده‏اند كه در يك موقع خاصى زينب موقعيت را تشخيص داد:«و قد او مات‏»دختر على يك اشاره كرد.

عبارت تاريخ اين است:«و قد او مات الى الناس ان اسكتوا فارتدت الانفاس و سكنت الاجراس‏» (20) يعنى در آن هياهو و غلغله كه اگر دهل مى‏زدند صدايش به جايى نمى‏رسيد،گويى نفسها در سينه‏ها حبس و صداى زنگها و هياهوها خاموش گشت،مركبها هم ايستادند(آمدها كه مى‏ايستادند،قهرا مركبها هم مى‏ايستادند).خطبه‏اى خواند.راوى گفت:«و لم ار و الله خفرة قط انطق منها» (21) .اين‏«خفره‏»خيلى ارزش دارد. «خفره‏»يعنى زن با حيا.اين زن نيامد مثل يك زن بى حيا حرف بزند.زينب آن خطابه را در نهايت عظمت القاء كرد.در عين حال دشمن مى‏گويد:«و لم ار و الله خفرة قط انطق منها»يعنى آن حياى زنانگى از او پيدا بود.شجاعت على با حياى زنانگى در هم آميخته بود.

در كوفه كه بيست‏سال پيش على عليه السلام خليفه بود و در حدود پنج‏سال خلافت‏خود خطابه‏هاى زيادى خوانده بود،هنوز در ميان مردم خطبه خواندن على عليه السلام ضرب المثل بود.راوى گفت:گويى سخن على از دهان زينب مى‏ريزد،گويى كه على زنده شده و سخن او از دهان زينب مى‏ريزد،مى‏گويد وقتى حرفهاى زينب-كه مفصل هم نيست،ده دوازده سطر بيشتر نيست-تمام شد،مردم را ديدم كه همه،انگشتانشان را به دهان گرفته و مى‏گزيدند.

اين است نقش زن به شكلى كه اسلام مى‏خواهد،شخصيت در عين حيا،عفاف،عفت،پاكى و حريم.تاريخ كربلا به اين دليل مذكر-مؤنث است كه در ساختن آن،هم جنس مذكر عامل مؤثرى است ولى در مدار خودش،و هم جنس مؤنث در مدار خودش.اين تاريخ به دست اين دو جنس ساخته شد.

https://kowsarblog.ir/admin.php?ctrl=items&action=new&blog=1156

 نظر دهید »

زندگینامه حضرت ابالفضل (ع)

21 آبان 1392 توسط شاه حسینی

عباس،فرزند علی و امّ البنین، در روز چهارم شعبان سال 26 هجری قمری در مدینه چشم به جهان گشود.مادرش فاطمه، دختر حزام بن خالد بود که نیاکانش همه از دلیر مردان عرب بوده و در شجاعت و دلیری در دنیای عرب مشهور بوده اند.

امام علی ( ع ) ده سال پس از وفات حضرت فاطمه ،با امّ البنین ازدواج کرد. خواستگاری این ازدواج را برادرش عقیل انجام داد .

می گویند هنگام ورود امّ البنین به خانه علی (ع) امام حسن و حسین بیمار بودند و او از آنان پرستاری کرد تا خوب شدند.امّ البنین اجازه نمی داد که اورا فاطمه صدا کنندزیرا می ترسید یادغم های فاطمه برای علی و فرزندانش زنده شود و باعث ناراحتی آنان شود .ثمره ازدواج علی(ع) با فاطمه بنت حزام،چهار پسر به نام های عباس،عون ، جعفر و عثمان بود که بزرگترین آن ها عبّاس بود.فاطمه را به علت داشتن این چهارپسر،امّ البنین(مادر پسران) نامیده اند.امّ البنین آن چنان به امیرالمؤمنین وفادار بودکه پس از شهادت آن حضرت ، شوهردیگری اختیارنکردبا آن که بیش از بیست سال پس از آن حضرت زنده بود .

وقتی عباس به دنیا آمد،امام علی(ع) در گوش او اذان و اقامه خواند،نام خدا و رسول را به گوش او خواند و نام او را عباس نهاد . امام گاه گاهی قنداق عباس را در آغوش می گرفت، بازوانش را می بوسید و گریه می کرد .روزی امّ البنین علّت این گریه را پرسید ؛ امام در جواب فرمود : این دست ها در راه کمک به حسین قطع خواهند شد .

عباس در خانه علی و در دامان مادری با ایمان و وفادار و در کنار حسن و حسین (ع) رشد کردواز این خاندان پاک درس های بزرگ انسانیت، شهادت و صداقت آموخت .

روزی حضرت علی (ع) ، عباس خرد سال را در کنار خود نشاند و به او گفت : بگو یک . عباس گفت : یک . امام فرمود : بگو دو . عباس از گفتن خودداری کرد. وقتی امام علت را جویا شدجواب داد : شرم می کنم با زبانی که خدا را به یگانگی خوانده ام ، دو بگویم .

عباس نه تنها در قامت رشید بود،بلکه در خِرَد برتر و در جلوه های انسانی هم رشید بود.او به یقین می دانست که برای چه روز عظیمی ذخیره شده و می دانست که برای عاشورا به دنیا آمده است .

عباس در سنین دوازده تا چهارده سالگی،زمانی که علی ( ع ) با دشمنان درگیر بود،در برخی از جنگ ها شرکت داشته و با آن که زیاداجازه جهاد به اوداده نمی شد،ولی درهمان نوجوانی حریف قهرمانان نامی عرب بوده است:

ادامه »

 نظر دهید »

در بيان شهادت حضرت علی اکبر(ع)

19 آبان 1392 توسط شاه حسینی

 

شهادت جناب ابوالحسن علي بن الحسين الاكبر سلام الله عليه

مادر آنجناب ليلي بنت ابي مره بن عروه بن مسعود ثقفي است، و عروه بن مسعود يكي از سادات اربعه در اسلام و از عظماي معروفين است و او را مثل صاحب يس و شبيه‌ترين مردم به عيسي بن مريم گفته‌اند. و علي اكبر عليه السلام جواني خوش صورت و زيبا در طلاقت لسان و صباحت رخسار و سيرت و خلقت اشبه مردم بود به حضرت رسالت صلي الله عليه و آله شجاعت از علي مرتضي عليه السلام داشت، و به جميع محامد و محاسن معروف بود چنانكه ابوالفرج از مغيره روايت كرده كه يك روز معاويه در ايام خلافت خويش گفت سزاوارتر مردم به امر خلافت كيست؟ گفتند جز تو كسي را سزاوارتر ندانيم، معاويه گفت نه چنين است بلكه سزاوارتر براي خلافت علي بن الحسين عليه السلام است و جدش رسول خدا صلي الله عليه و آله است، و جامع است شجاعت بني هاشم و سخاوت بني اميه و حسن منظر و فخر و فخامت ثقيف را.

بالجمله آن نازنين جوان عازم ميدان گرديد، و از پدر بزرگوار خود رخصت جهاد طلبيد، حضرت او را اذن كارزار داد. علي عليه السلام چون به جانب ميدان روان گشت آن پدر مهربان نگاه مأيوسانه به آن جوان كرد و بگريست و محاسن شريفش را به جانب آسمان بلند كرد و گفت:

اي پروردگار من گواه باش بر اين قوم هنگامي كه به مبارزت ايشان مي‌رود جواني كه شبيه‌ترين مردم است در خلقت و خلق و گفتار با پيغمبر تو، و ما هر وقت مشتاق مي‌شديم به ديدار پيغمبر تو نظر به صورت اين جوان مي‌كرديم، خداوندا بازدار از ايشان بركات زمين را و ايشان را متفرق و پراكنده ساز و در طرق متفرقه بيفكن ايشان را و واليان را از ايشان هرگز راضي مگردان چه اين جماعت ما را خواندند كه نصرت ما كنند چون اجابت كرديم آغاز عداوت نمودند و شمشير مقاتلت بر روي ما كشيدند.

آنگاه بر ابن سعد (ملعون) صيحه زد كه چه مي‌خواهي از ما، خداوند قطع كند رحم ترا و مبارك نفرمايد بر تو امر ترا و مسلط كند بر تو بعد از من كسي را كه ترا در فراش بكشد براي آنكه قطع كردي رحم مرا و قرابت مرا با رسول خدا صلي الله عليه و آله مراعات نكردي، پس به صوت بلند اين آيه مباركه را تلاوت فرمود:

اِنَّ اللهَ اصْطفي آدمَ وَ نُوحاً وَ الَ اِبراهيمَ وَ الَ عِمرانَ عَلي العالمينَ ذُرِيّهً بَعضُها مِن بَعضٍ وَ اللهُ سَميعٌ علَيمٌ.ش

و از آن سوي جناب علي اكبر عليه السلام چون خورشيد تابان از افق ميدان طالع گرديد و عرصه نبرد را به شعشه طلعتش كه از جمال پيغمبر (ص) خبر مي‌داد منور كرد.


لَمّا بَدا بَيْنَ الصُّفُوفِ وَ كبًّرَوُ ا                                                 ذكَروُا بِطَلْعَتِهِ النَّبِيَّ فَهَلَّلوُا
يُوْمي اِلَيْه بِها وَ عَيْنَ تَنْظُروُا                                                  فَافْتَنَّ فيهِ النّاظِروُنَ فَاِصْبَعٌ

 

 

پس حمله كرد، و قوت بازويش كه تذكره شجاعت حيدر صفدر مي‌كرد در آن لشكر اثر كرد و رجز خواند:

 

نَحْنُ وَ بَيْتِ اللهِ اَوْلي بِالنَّبِي                                          اَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيًّ               
ضَرْبَ غُلامٍ هاشِميِ عَلوِيّ                                          اَضْرِبُكُمْ بِالسَّيْفِ حَتّ يَنْثَي

تَاللهِ لايَحْكُمُ فينَا ابْنُ الدَّعي                                          وَلا يَزالُ الْيَوْمَ اَحْمي عْنَ اَبي

همي حمله كرد و آن لئيمان شقاوت انجام را طعمه شمشير آتشبار خود گردانيد. بهَر جانب كه روي مي‌كرد گروهي را به خاك هلاك مي‌افكند، آنقدر از ايشان كشت تا آنكه صداي ضجه و شيون از ايشان بلند شد، و بعضي روايت كرده‌اند كه صد و بيست تن را به خاك هلاك افكند. اين وقت حرارت آفتاب و شدت عطش و كثرت جراحت و سنگيني اسلحه او را به تعب درآورد، علي اكبر عليه السلام از ميدان به سوي پدر شتافت. عرض كرد كه اي پدر تشنگي مرا كشت و سنگيني اسلحه مرا به تعب عظيم افكند آيا ممكن است كه بشربت آبي مرا سقايت فرمايي تا در مقاتله با دشمنان قوتي پيدا كنم؟ حضرت سيلاب اشك از ديده باريد و فرمود واغوثاه اي فرزند مقاتله كن زمان قليلي پس زود است كه ملاقات كني جدت محمد صلي الله عليه و آله را پس سيراب كند ترا به شربتي كه تشنه نشوي هرگز و در روايت ديگر است كه فرمود اي پسرك من بياور زبانت را پس زبان علي را در دهان مبارك گذاشت و مكيد و انگشتر خويش را بدو داد و فرمود كه در دهان خود بگذار و برگرد به جهاد دشمنان.

فَاِنّي اَرْجُو انّضك لاتُمْسي حَتّي يَسْقيكَ جَدُّكَ بِكَاْسِهِ الاَوْفي شَرْبَهً لاتَظْمَا بَعْدَها اَبَداً

پس جناب علي اكبر عليه السلام دست از جان شسته و دل بر خدا بسته به ميدان برگشت و اين رجز خواند:


وَ ظَهَرَتْ مِنْ بَعْدِها مَصادِق                                           الْحَرْبُ قَدْ باَنَتْ لَهاض الْحَقايِقُ
جُمُوعَكُمْ اَوْ تُعْمَدَ الْبَوارِقُ                                              وَاللهِ رَبّ الْعَرْشِ لانُفارِقُ

ادامه »

 نظر دهید »

فرزندان امام صادق علیه السلام

05 آبان 1392 توسط شاه حسینی



آن حضرت ده فرزند داشت. هفت پسر و سه دختر. برخي فرزندان آن حضرت را يازده تن ذكر كرده اند كه هفت نفر از آنان پسر و باقي دختر بوده اند. نام فرزندان آن حضرت چنين بوده است: اسماعيل اعرج كه او را اسماعيل امين نيز خوانده اند، عبد الله، ام فروه، وي همان كسي است كه با پسر عموي خود كه همراه با زيد بن علي قيام كرده بود ازدواج كرد. شيخ مفيد گويد: مادر آنان فاطمه، دختر حسين بن علي بن حسين بن علي بن ابي طالب بوده است. عبد العزيز بن اخضر جنابذي گويد: مادر آنان فاطمه، دختر حسين اثرم بن حسن بن علي بن ابي طالب نام داشته است.

فرزندان ديگر آن امام عبارت بودند از: امام موسي كاظم، محمد ديباج و اسحاق و فاطمه كبري، كه از كنيزي به نام حميده بربريه، زاده شده بودند. عبد العزيز بن اخضر جنابذي گويد: وي به همسري محمد بن ابراهيم بن محمد بن علي بن عبد الله بن عباس درآمد و در خانه او نيز وفات يافت.

ديگر از فرزندان آن حضرت عبارت بودند از: عباس، علي عريضي، اسماء و فاطمه صغري، كه هر يك از كنيزي متولد شده بودند. كساني كه فرزندان امام را ده تن دانسته اند از ذكر نام فاطمه كبري خودداري كرده اند و آنان كه اولاد وي را يازده نفر كرده اند فاطمه كبري را جزو فرزندان امام صادق قلمداد كرده اند.


 نظر دهید »

شهادت امام محمد باقر (ع)

21 مهر 1392 توسط شاه حسینی


منابع روايي و تاريخي علت وفات آن حضرت را مسموميت دانسته اند، مسموميتي كه دستهاي حكومت امويان در آن دخيل بوده است.
از برخي روايات استفاده مي شود كه مسموميت امام باقر به وسيله زين آغشته به سم، صورت گرفته است، به گونه اي كه بدن آن گرامي از شدت تأثير سم بسرعت متورم گرديد و سبب شهادت آن حضرت شد.
در اين كه چه فرد يا افرادي در اين ماجراي خائنانه دست داشته اند، نقلهاي روايي و تاريخي از اشخاص مختلفي نام برده اند.
بعضي از منابع، شخص هشام بن عبد الملك را عامل شهادت آن حضرت دانسته اند.
بخشي ديگر، ابراهيم بن وليد را وسيله مسموميت معرفي كرده اند.
برخي از روايات نيز زيد بن حسن را كه از دير زمان كينه هاي عميق نسبت به امام باقر(ع) داشت، مجري اين توطئه به شمار آورده اند.
به طور مسلم وفات امام باقر(ع) در دوران خلافت هشام بن عبد الملك رخ داده است، زيرا خلافت هشام از سال 105 تا سال 125 هجري استمرار داشته، و آخرين سالي كه مورخان در وفات امام باقر(ع) نقل كرده اند 118 هجري مي باشد.

زندگي سياسي امام باقر ، ص 22،نويسنده: احمد ترابي

 نظر دهید »

کار و تلاش در سیره امام باقر علیه السلام

20 مهر 1392 توسط شاه حسینی


محمدبن مندكر مي گويد :در هواي داغ در اطراف مدينه عبور مي كردم ، ناگهان چشمم به امام باقرعلیه السلام  افتاد، او مردي تنومند بود، ديدم با كمك دو نفر از غلامانش ، مشغول كشاورزي است ، با خود گفتم : اكنون در اين هواي گرم ، بزرگي از بزرگان قريش براي بدست آوردن مال دنيا، اين گونه زحمت مي كشد، بايد بروم او را نصيحت كنم ، نزد او رفتم ، و بر او سلام كردم او در حالي كه بر اثر كار، عرق مي ريخت و نفس مي كشيد، جواب سلام مرا داد، به او گفتم : (خدا كارت را سامان بخشد آيا روا است كه بزرگي از بزرگان قريش ، در اين هواي داغ ، براي بدست آوردن مال دنيا، بيرون آيد و اين گونه تلاش كند؟ اگر در اين حال ، مرگ به تو برسد چه خواهي كرد؟)
آن حضرت روي پا ايستاد و به من رو كرد و فرمود:
(سوگند به خدا، اگر مرگ در اين حال به من برسد در حالي رسيده كه در اطاعت خدا هستم و با كار و كوشش ، ديگر احتياج به تو و ساير مردم پيدا نمي كنم ، من آن هنگام از مرگ مي ترسم ، كه در حال گناه به سراغم آيد).
وقتي كه من اين پاسخ را از آن حضرت شنيدم گفتم : يرحكم الله اردت ان اعظك فوعظتني : (خدا تو را رحمت كند، خواستم تو را نصيحت كنم ، تو مرا نصيحت كردي ) 0 ( ارشاد شيخ مفيد (ره ) ص 284 )
داستانهاي شنيدني از چهارده معصوم عليهم السلام
نوشته : محمد محمدي اشتهاردي

 نظر دهید »

علم امام - پرسش طاووس يماني و پاسخ هاي بي درنگ امام باقرعلیه السلام 3

15 مهر 1392 توسط شاه حسینی


علم امام - پرسش طاووس يماني و پاسخ هاي بي درنگ امام باقرعلیه السلام  3
طاووس : آن موجودي که جن و انس نبود و نه از فرشتگان و قوم خود را ترسانيد چه بود ؟
امام باقرعليه‌السلام:آن موجود مورچه بود که به قوم خود گفت وارد لانه هاي خود شويد تا سليمان و لشگرش از روي نا آگاهي شما راپايمال نکنند
طاووس : به من خبر بده از چيزي که اندگش حلال و بسيارش حرام است ؟
امام باقرعليه‌السلام: آن چيز نهي حضرت طالوت بود که به لشکر خود گفت از آب نهر جز اندکي نياشاميد
طاووس : نمازي که وضو ندارد و روزه اي که با خوردن و آشاميدن باطل نمي شود کدام است؟
امام باقرعليه‌السلام: صلات بي وضو صلوات بر پيامبر است و روزه اي که خوردن و آشاميدن آن را باطل نمي کند روزه سکوت حضرت مريم است
طاووس : آن چيزي که کم و زياد مي شود و آن چيزي که زياد مي شود ولي کم نمي شود و آن چيزي که کم مي شود ولي زياد نمي شود چيست ؟
امام باقرعليه‌السلام: آن موجودي که کم و زياد مي شود ماه است و آن چيزي که زياد مي شود و کم نمي شود آب دريا هاست و آن چيزي که کم مي شود و زياد نمي شود عمر است
به اين ترتيب امام به سوالات طاووس بي درگ پاسخ داد و حاضران را از جواب خود مات و مبهوت ساخت.

 

 نظر دهید »

علم امام - پرسش طاووس يماني و پاسخ هاي بي درنگ امام باقرعلیه السلام 2

15 مهر 1392 توسط شاه حسینی


علم امام - پرسش طاووس يماني و پاسخ هاي بي درنگ امام باقر 2
طاووس: چرا آدم آدم ناميده شد؟
امام باقرعليه‌السلام: زيرا طينت او از اديم (روي) زمين در بخش پايين برداشته شد
طاووس :چرا ابليس را ابليس ناميدند؟
امام باقرعليه‌السلام:زيرا او از رحمت خدا مايوس شد و قطع اميد کرد ( واژه ابليس از بليس به معني نا اميدي از رحمت خداست)
طاووس :چرا جن را جن ناميدند ؟
امام باقرعليه‌السلام: زيرا جنيان پوشيده اند و ديده نمي شوند واژه جن به معني پوشيده است
طاووس :آن پرنده اي که يک بار پريد ولي قبل از آن و بعد از آن ديگر نپريد چه بود؟ امام باقرعليه‌السلام: قسمتي از کوه طور بود که به فرمان خدا به پرواز در آمد به طوري که در فضا قرار گرفت و بر بني اسرائيل سايه افکند انواع عذاب در آن وجود داشت تا اينکه بني اسرائيل تورات را پذيرفت
طاووس :آن رسولي که نه از انسانها بود و نه از جنيان و نه از فرشتگان چه بود؟
امام باقرعليه‌السلام:او کلاغ بود که خداوند او را نزد قابيل فرستاد تا به او بفهماند چگونه جنازه برادرش هابيل را بپوشاند
ادامه دارد

http://www.askdin.com/thread4298.html

 نظر دهید »

علم امام - پرسش طاووس يماني و پاسخ هاي بي درنگ امام باقرعلیه السلام 1

15 مهر 1392 توسط شاه حسینی


علم امام - پرسش طاووس يماني و پاسخ هاي بي درنگ امام باقر 1
طاووس يماني يکي از شخصيتها و پارسايان عصر امام سجادعليه‌السلام و امام باقرعليه‌السلام بود که براي خود شاگرداني داشت که به اصحاب طاووس معروف بودند.
ابوبصير مي گويد با جمعي از دوستان در محضر امام باقرعليه‌السلام در کنار کعبه نشسته بوديم در اين هنگام طاووس يماني با جمعي از اصحابش به محضر امام باقرعليه‌السلام آمد و
عرض کرد : آيا اجازه مي دهي چند سوال کنم ؟
امام باقرعليه‌السلام: اجازه هست بپرس .
طاووس : به من خبر بده در چه زمان يک سوم انسانها مردند؟
امام باقرعليه‌السلام: اي شيخ اشتباه کردي به جاي اينکه بگويي در چه زماني يک چهارم انسانها مردند گفتي يک سوم. در آن هنگام که قابيل برادرش هابيل را کشت چهار نفر انسان در زمين وجود داشت : آدم حوا هابيل قابيل
طاووس :آري من اشتباه کردم . اينک بگو از آن دو نفر هابيل و قابيل کدام يک پدر انسانهاي بعد شدند قاتل يا مقتول؟
امام باقرعليه‌السلام: هيچ کدام بلکه پدر انسانهاي بعد شيث بن آدم بود.
ادامه دارد



 نظر دهید »

شکافنده علم

10 مهر 1392 توسط شاه حسینی


لقب باقر(ع)  براي پيشواي پنجم
در فصول المهمة آمده است: آن حضرت را بدين لقب مي خواندند زيرا علوم را مي شکافت و باز مي کرد. در صحاح آمده است: «تبقر، يعني توسع در علم ». و در قاموس گفته شده است: محمد بن علي بن حسين را باقر مي خواندند چون در علم تبحر داشت. در لسان العرب نيز ذکر شده است: آن حضرت را باقر مي خواندند چرا که علم را مي شکافت و به اصل آن پي مي برد و فروع علم را از آن استنباط مي کرد و دامنه علوم را مي شکافت و وسعت مي داد. ابن حجر در صواعق مي نويسد: «او را باقر(ع)  مي خواندند و اين کلمه از«بقر الارض »اخذ شده است، يعني آنکه زمين را مي شکافد و مکنونات آن را آشکار مي کند. زيرا او نيز گنجينه هاي نهاني معارف و حقايق احکام و حکمتها و لطايف را که جز از ديد کوته نظران و ناپاکان پنهان نبود، آشکار مي کرد. »از اين رو درباره وي گفته مي شد که آن حضرت شکافنده علم و جامع آن و نيز آشکار کننده و بالا برنده علم و دانش است. در تذکرة الخواص نيز آمده است: او را باقر لقب داده بودند زيرا در اثر سجده هاي فراوان، پيشاني اش شکاف برداشته بود. برخي هم گويند چون آن حضرت از دانش بسيار برخوردار بود او را باقر مي خواندند. آنگاه به نقل سخن جوهري در صحاح مي پردازد.

شيخ صدوق در علل الشرايع به نقل از عمرو بن شمر آورده است: از حابر جعفي پرسيدم چرا به امام پنجم، باقر مي گفتند؟گفت: «چون علم را مي شکافت و اسرار آن را آشکار مي کرد». در مناقب ابن شهر آشوب نوشته شده است: گفته اند براي هيچ يک از فرزندان حسن و حسين اين اندازه از علوم، از قبيل تفسير و کلام و فتوا و احکام و حلال و حرام فراهم نشد که براي امام باقر . محمد بن مسلم نقل کرده است که از آن حضرت سي هزار حديث پرسش کردم.
http://www.hawzah.net/fa/article/articleview/3799

 1 نظر

سیره اخلاقی امام رضا (ع)

19 شهریور 1392 توسط شاه حسینی

سیره اخلاقی امام رضا علیه السلام
حلم

در شناخت ‏حلم امام رضا علیه السلام، شفاعت وى در نزد مامون در حق جلودى كافى است. جلودى كسى بود كه به امر هارون الرشید به مدینه رهسپار شد تا لباس زنان آل ابوطالب را بگیرد و بر تن هیچ یك از آنان جز یك جامه نگذارد. وى همچنین بر بیعت مردم با امام رضا علیه السلام انتقاد كرد. پس مامون او را به حبس افكند و بعد از آن كه پیش از وى دو تن را كشته بود او را خواست. امام رضا علیه‎السلام به مامون گفت: اى امیرمؤمنان! این پیرمرد را به من ببخش! جلودى گمان برد كه آن حضرت مى‏خواهد از وى انتقام گیرد. پس مامون را سوگند داد كه سخن امام رضا علیه السلام را نپذیرد مامون هم گفت: به خدا شفاعت او را درباره تو نمى‏پذیرم و دستور داد گردنش را بزنند.


تواضع

در بخش صفات و اخلاق آن حضرت از قول ابراهیم بن عباس نقل شده كه گفت: چون امام رضا علیه‎السلام تنها بود و براى او غذا مى‏آوردند آن حضرت غلامان و خادمان و حتى دربان و نگهبان را بر سر سفره‏اش مى‏نشاند و با آنها غذا مى‏خورد. همچنین از یاسر خادم نقل شده است كه گفت: چون آن حضرت تنها مى‏شد همه خادمان خود را جمع مى‏كرد، از بزرگ و كوچك، و با آنان سخن مى‏گفت. او به آنان انس مى‏گرفت و آنان نیز با حضرت انس می‎گرفتند.

كلینى در كافى به سند خود از مردى بلخى روایت مى‏كند كه گفت: با امام رضا علیه السلام در سفر به خراسان همراه بودم. پس روزى خواستار غذا شد و خادمان سیه چرده خود را نیز بر سفره خود نشاند یكى از یارانش به او عرض كرد: اى كاش غذاى اینان را جدا مى‏كردى. فرمود: پروردگار تبارك و تعالى یكى است و مادر و پدر هم یكى. و پاداش‎ها بسته به اعمال و كردارهاست.

اخلاق نیكو

در بخش صفات آن حضرت از ابراهیم بن عباس نقل شده كه گفت: امام رضا علیه السلام با سخن هرگز به هیچ كس جفا نكرد و كلام كسى را قطع نکرد تا زمانی که شخص سخن گفتنش به اتمام می‎رسید. و حاجتى را كه مى‏توانست ‏برآورده سازد؛ رد نمى‏كرد. پاهایش را دراز نمى‏كرد و هرگز رو به ‏روى كسى كه نشسته بود، تكیه نمى‏داد و هیچ كس از غلامان و خادمان خود را دشنام نمى‏داد. هرگز آب دهان بر زمین نمى‏افكند و در خنده‏اش قهقهه نمى‏زد بلكه تبسم مى‏نمود.

كلینى در كافى به سند خود نقل كرده است كه مهمانى براى امام رضا علیه السلام رسید. امام شب در كنار مهمان نشسته بود و با وى سخن مى‏گفت كه ناگهان وضع چراغ تغییر كرد. مرد مهمان دستش را دراز كرد تا چراغ را درست كند ولى امام او را از این كار بازداشت و خود به درست كردن چراغ پرداخت. سپس فرمود: ما قومى هستیم كه میهمانان خود را به كار نمى‏گیریم. همچنین در كافى به سند خود از یاسر و نادر خادمان امام رضا علیه السلام نقل شده است گفتند: ابوالحسن صلوات الله علیه، به ما فرمود: اگر من بالاى سرتان بودم و شما خواستید از جا برخیزید، در حالى كه غذا مى‏خورید برنخیزید تا از خوردن دست ‏بكشید و بسیار اتفاق مى‏افتاد كه امام بعضى از ما را صدا مى‏زد و چون به ایشان گفته مى‏شد آنان در حال خوردن هستند، مى‏فرمود: بگذاریدشان تا از خوردن دست‏ بكشند.
گل
كرم و سخاوت

همچنین در مناقب از یعقوب بن اسحاق نوبختى نقل شده است كه امام رضا علیه السلام تمام ثروت خود را در روز عرفه تقسیم نمود. پس فضل بن سهل به وى گفت: این ضرر است. امام فرمود: بل سود و بهره است. چیزى را كه پاداش و كرامت ‏به آن تعلق مى‏گیرد ضرر محسوب مكن.

فراوانى صدقات

از ابراهیم بن عباس صولى نقل شده كه گفت: امام رضا علیه السلام بسیار نكویى مى‏كرد و در نهان صدقه مى‏داد و بیشتر این عمل را در شب‎هاى تاریك به انجام مى‏رساند.

منبع:كتاب سیره معصومان، ج 5، ص 148، سید محسن امین، ترجمه، على حجتى كرمانى .

 نظر دهید »

زینب کبری (علیها السلام )

17 شهریور 1392 توسط شاه حسینی

 

حضرت زینب كبرى علیها السلام در روز پنجم جمادى الاولى سال پنجم یا ششم هجرى قمرى در شهر مدینه منوّره متولّد گردیده و جهان را به قدوم خویش مزین فرمودند.

نام مبارك آن بزرگوار زینب، و كنیه گرامیشان ام الحسن و ام كلثوم و القاب آن حضرت عبارتند از: صدّیقة الصغرى، عصمة الصغرى، ولیة اللّه العظمى، ناموس الكبرى، شریكة الحسین علیهالسّلام و عالمه غیر معلّمه، فاضله، كامله و … پدر بزرگوار آن حضرت، اوّلین پیشواى شیعیان حضرت امیرالمؤمنین على بن ابیطالب علیهماالسّلام، و مادر گرامى آن بزرگوار، حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها می باشد.

در آن زمان که صدیقه کبری (علیها السلام) به این گوهر دریای عصمت و طهارت باردار بود، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در مدینه حضور نداشتند و به سفری رهسپار بودند. هنگامی که وجود مقدس زینب کبری (سلام الله علیها) متولد گشت، صدیقه طاهره (علیها السلام) به امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود که چون پدرم در سفر است و در مدینه حضور ندارد، شما این دختر را نام بگذارید. آن حضرت فرمود: من بر پدر شما سبقت نمی گیرم، صبر نما که به این زودی رسول خدا باز خواهد گشت و هر نامی که صلاح داند بر این کودک می نهد.

ادامه »

 3 نظر

سفر

13 شهریور 1392 توسط شاه حسینی


انفاق امام سجاد
زهري مي گويد:
در شبي بسيار سرد و باراني حضرت امام سجاد را ديدم که بر پشتش کيسه‌اي آرد بود و در کوچه‌ها راه مي‌رفت.
عرض کردم:« يا بن رسول الله اين چيست؟»
فرمود:«عازم سفري هستم و براي آن زاد و توشه آماده کرده‌ام.»
من گفتم:« کيسه را به غلام من بدهيد تا برايتان ببرد.»
ولي امام نپذيرفت.
عرض کردم:« خودم آن را برايتان مي‌برم.»
امام فرمود:« تو را به حق خداوند سوگند مي دهم که به دنبال کار خود برو.»
من نيز با امام خداحافظي کردم و رفتم.
چند روز بعد امام را ديدم و عرض کردم:« يا ابن رسول الله، گويا به سفري که گفتيد، نرفتيد!»
فرمود:«آن چنان که تو گمان کرده اي نيست. سفري که گفتم سفر « مرگ » است، و من براي آن آماده مي شوم. و راه آماده شدن براي «مرگ» دوري از گناه و انفاق است.»
بحارالانوار، ج 46، ص 15، حديث 27 به نقل از علل الشرايع

http://www.askdin.com/thread5180.html

 

 نظر دهید »

فضیلت تربت امام حسین (ع)

30 مرداد 1392 توسط شاه حسینی


فضيلت تربت امام حسين (ع)
در عظمت حسين و قبول تقرب و اخلاص او در پيشگاه خدا همين بس كه خداي در خاك حسين شفا قرار داده . در اين زمينه اسناد بسياري وجود دارد كه در دسترس ترين آنها زيارت منسوب به امام زمان است : السلام علي من جعل الله الشفاء في تربته ؛سلام بر (حسين ) كسي كه خداوند در تربت او شفاء قرار داده است .
از امام باقر نقل شده كه فرموده :
ان الله تعالي عوض الحسين من قتله : ان جعل الامامه في ذريته ، والشفاء في تربته ، و اجابه الدعاء عند قبره ؛
خداوند تبارك و تعالي در پاداش قتل حسين اين عوض را معين فرمود كه امامت را در ذريه او قرار داد، و در تربت او شفا قرار داد، و در كنار قبرش ‍ وعده اجابت به درخواست ها داد.
محدث قمي در فوايد الرضويه آورده كه سيد نعمت الله جزايري قدس سره در تحصيل علم زحمت بسيار كشيده و رنج فراوان ديده و در اوايل تحصيل كه قادر نبوده چراغ تهيه كند به هنگام مطالعه بسياري از شب ها از نور ماه استفاده مي كرده و شب هاي بي ماه متون محفوظه را مكرر مي كرده و شب هاي بي ماه متون محفوظ را مكرر مي كرده لاجرم از كثرت مطالعه در مهتاب و نوشتن دروس و كتاب چشمانش ضعيف شده ، وليكن آن بزرگوار تربت حضرت سيدالشهداء و خاك قبور ساير شهداء كربلا را به چشمان خود كشيده و به بركت آن تربت ها چشمانش روشن شده است .
فضائل و سيره امام حسين - - در كلام بزرگان
مؤ لف : عباس عزيزي

 نظر دهید »

برتری حضرت علی بر این امت

07 مرداد 1392 توسط شاه حسینی


علی علیه السلام چون شب قدر است

جابربن عبدالله انصاری از عمر بن خطاب نقل می کند که می گفت:
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:« برتری علی بن ابی طالب بر این امت، همانند برتری ماه رمضان بر ماه های دیگر و برتری شب قدر بر دیگر شب‌ها و فضیلت شب جمعه بر شب‌های دیگر است؛ خوشا به حال آن که به علی ایمان بیاورد و و ولایتش را تصدیق کند، و وای بر آن که مقام و حق او را انکار کند. زیرا بر خدا واجب است که چنین کسی را در قیامت، از شفاعت محمد (ص)  محروم کند.»

منابع:

بحارالانوار، ج 38، ص 14، حدیث 21 —— روضه کافی - فضائل

 1 نظر

همسران امام حسین (ع)

07 مرداد 1392 توسط شاه حسینی


همسران امام حسين (ع)
مورخان در مورد همسران امام نوشته‌اند: حضرت چند همسر داشت ،بدين شرح:
1ـ ليلي دختر ابي مره بن عروه بن مسعود ثقفي، مادر حضرت علي اکبر، شهيد کربلا،
2ـ شهر‌بانو(شاه زنان) دختر کسري يزدگرد سوم، پادشاه ايران، مادر امام سجاد،
3ـ رباب دختر امريء القيس بن عدي، مادر حضرت سکينه و عبدالله رضيع،
4ـ ام اسحاق دختر طلحه بن عبدالله، مادر فاطمه بنت الحسين.
5- قضاعه ، که از او فرزندي به نام جعفر داشت.(1)
اوّلي از قبيلة ثقيف (طايفه اي در طائف)، دومي ايراني، سومي از قبيله کلبيه و چهارمي از تيم بود.(2)
در مورد اين که شهربانو جزء همسران امام بوده، اختلاف است.(3)1- ارشاد مفيد،ج2 ،ص135؛ اعيان الشيعه ،ج2 ،ص389.
2- سيد محسن امين، اعيان الشيعه، ج 2، ص 389.
3-استاد مطهري ، خدمات متقابل اسلام و ايران ، ص131-132
نرم افزار زيارت عاشورا - http://www.askdin.com

 

 

 نظر دهید »

القاب امام حسین (ع)

02 مرداد 1392 توسط شاه حسینی


القاب امام حسين
کنيه امام حسين «ابو عبدالله» و کنيه‌ي مخصوصش «ابوعلي» است، و داراي القاب بسياري است؛ از جمله : عطشان ، مظلوم ، قتيل العبرات ، سيّد الشهدا ، ثارالله ، قتيل الله ، وترالله ، خامس اصحاب كسا ، وارث ، موضع سرّالله ، الدليل علي‌الله ، مجاهد ، شهيد ، رشيد ، غريب الغرباء ، شاهد ، حجت الله ، خازن الكتاب المسطور ، سفير الله ، عابد ، سيد شباب اهل جنه ، سفينه النجات ، مقتول ، زكي ، عبدالله ، وصي الله ، قتيل الكفره ، ولي الله ، سبط پيامبر ، آل الله ، ابوالشهداء ، ابوالاحرار ، ابوالمجاهدين ، خامس آل عبا ، خون خدا ، سلطان كربلا ، وترالموتور ، سريع العبره ، قتيل اشقياء .
http://www.rasekhoon.net/article/show-23600.aspx

 نظر دهید »

ولادت امام حسین (ع)

02 مرداد 1392 توسط شاه حسینی

 

ولادت امام حسين    
در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت دومين فرزند برومند حضرت علي وفاطمه , كه درود خدا بر ايشان باد, در خانه وحي و ولايت چشم به جهان گشود. چون خبر ولادتش به پيامبر گرامي اسلام  رسيد, به خانه حضرت علي  و فاطمه  آمد و اسما را فرمود تا كودك را بياورد.اسما او را در پارچه اي سپيد پيچيد و خدمت رسول اكرم  برد, آن گرامي به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت.به روزهاي اول يا هفتمين روز ولادت با سعادتش , امين وحي الهي , جبرئيل فرود آمد و گفت : سلام خداوند بر تو باد اي رسول خدا, اين نوزاد را به نام پسر كوچك هارون (شبير) كه به عربي (حسين ) خوانده مي شود نام بگذار.چون علي براي تو به سان هارون براي موسي بن عمران است , جز آن كه تو خاتم پيغمبران هستي .و به اين ترتيب نام پرعظمت حسين از جانب پروردگار, براي دومين فرزند فاطمه  انتخاب شد.
به روز هفتم ولادتش , فاطمه زهرا كه سلام خداوند بر او باد, گوسفندي را براي فرزندش به عنوان عقيقه كشت , و سر آن حضرت را تراشيد و هم وزن موي سر او نقره صدقه داد.
http://www.

 نظر دهید »

عبادت امام حسن (ع)

23 تیر 1392 توسط شاه حسینی

 

خصوصيات امام حسن - عبادت امام حسن (ع)  
در مناقب ابن شهر آشوب و روضة الواعظين روايت شده است كه امام حسن عليه السّلام هر گاه وضو مي ساخت، بندهاي بدنش مي لرزيد، و رنگ مباركش زرد مي گشت سبب اين حال را از آن حضرات پرسيدند فرمود: سزاوار است بر كسي كه مي خواهد نزد ربّ العرش به بندگي بايستد آن كه رنگش زرد گردد و لرزه بر اندامش افتد. چون به مسجد مي رفت وقتي كه نزد در مي رسيد سر را به سوي آسمان بلند مي كرد، و مي گفت:«الهي ضيفك ببابك يا محسن قد اتيك المسيء فتجاوز عن قبيح ما عندي بجميل ما عندك يا كريم»، يعني: اي خداي من، اين مهمان تو است كه بدرگاه تو ايستاده، اي خداوند نيكوكار بنزد تو آمده بنده تبه كار، پس درگذر از كارهاي زشت و ناستوده من، به نيكيهاي خود اي كريم[1]. [1] . منتهي الآمال/ ج 1/ باب چهارم/ فصل دوم/ ص 161.
http://www.andisheqom.com/

 1 نظر

حسن خلق

20 تیر 1392 توسط شاه حسینی

نمونه اي از حسن خلق امام حسن   
موفق بن احمد خوارزمي در كتاب مقتل الحسين - - روايت كرده كه امام حسن - - گوسفندي داشت كه بدان علاقه داشت، روزي مشاهده كرد كه پاي آن گوسفند شكسته شده، به غلامش فرمود : چه كسي پاي اين گوسفند را شكسته؟

پاسخ داد: من!

فرمود: چرا؟

گفت: مي خواستم تا شما را غمگين كنم!

امام - - فرمود: اما من تو را خوشحال خواهم كرد، و تو در راه خدا آزادي! و در روايت ديگري است كه فرمود:

«لا غمن من امرك بغمي»

(من نيز غمگين مي كنم آن كسي را كه به تو دستور داده تا مرا غمگين كني ـ يعني شيطان)

و به دنبال آن او را آزاد كرد.( ملحقات احقاق الحق، ج 11، ص 117 و حياه الامام الحسن ، ج 1، ص .)
احمد زماني- برگرفته از کتاب حقايق پنهان، ص266 - شبکه قرآن و معارف سيما

 نظر دهید »

سخاوت امام سجاد (ع)

20 تیر 1392 توسط شاه حسینی

خصوصيات امام حسن - کرامت امام  
درباره سخاوت امام روايات زياد و جالبي نقل شده است .در حديثي آمده كه امام حسن هيچ گاه سائلي را رد نكرد و در برابر درخواست او «نه» نگفت، و چون به آن حضرت عرض شد: چگونه است كه هيچ گاه سائلي را رد نمي كنيد؟ پاسخ داد: من سائل درگاه خدا و راغب در پيشگاه اويم، و من شرم دارم كه خود درخواست كننده باشم و سائلي را رد كنم، و خداوند مرا به عادتي معتاد كرده، معتادم كرده كه نعمتهاي خود را بر من فرو ريزد، و من نيز در برابر او معتاد شده ام كه نعمتش را به مردم بدهم، و ترس آن را دارم كه اگر عادتم را ترك كنم اصل آن نعمت را از من دريغ دارد.
زمخشري در كتاب ربيع الابرار از انس بن مالك روايت كرده كه گويد: من در خدمت حسن بن علي بودم كه كنيزكي بيامد و شاخه گلي را به آن حضرت هديه كرد.
حسن بن علي بدو گفت: «انت حرة لوجه الله» (تو در راه خدا آزادي!)
من كه آن ماجرا را ديدم به آن حضرت عرض كردم: كنيزكي شاخه گل بي ارزشي به شما هديه كرد و تو او را آزاد كردي؟
در پاسخ فرمود: اينگونه خداي تعالي ما را ادب كرده كه فرمود: «وقتي تحيه اي به شما دادند، تحيتي بهتر دهيد» و بهتر از آن آزادي اوست.
زندگاني امام حسن مجتبي، ص 334
نويسنده: سيدهاشم رسولي محلاتي

 نظر دهید »
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

فرهنگی

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • مذهبی
  • معصوم شناسی
  • حدیث
  • قرآن
  • کلام شهدا
  • مشاوره
  • احکام
  • اشعار
  • دانستنیها
  • سخن بزرگان
  • مسائل روز
  • تغذیه
  • نماز
  • نجم ثاقب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

حدیث روز



کد ذکر ایام هفته

ابزار

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس