چادر گل قرمزی
02 مهر 1392 توسط شاه حسینی
براي همه دختراش که به سن تکليف مي رسيدن يه چادر مي گرفت . يه چادر گل قرمزي هم براي من خريده بود و قرار بود اون روز سر سفره افطار بهم هديه بده . قبل از افطار بهش گفتم : امروز تو مدرسه وقتي دوستم فهميد قراره برام چادر بخري بهم گفت : ما ديشب هيچي براي افطار نداشتيم، خوش به حال شما که چادر هم داريد هيچي نگفت و بلند شد رفت همه نشسته بوديم سر سفره و منتظر اذان بوديم که ديدم کاسه آش رو آورد داد به من و گفت : ببر براي دوستت گفتم : پس خودمون با چي افطار کنيم؟ گفت : با هموني که دوستت ديشب افطار کرد! (شهيده کبري حسن زاده)