نیم نگاهی به زندگی ایت الله سید محمد فشارکی
نیم نگاهی به زندگینامه
حضرت آیت الله العظمی سیّد محمّد طباطبائی فشارکی «قدس سره»
سیدمحمد ابن حاجی میرقاسم ابن میرعلینقی ابن میر ابراهیم ابن امیر مشرف الدین طباطبائی در سال 1253 هـ.ق در خانواده ای روحانی در فشارک دیده به جهان گشود مقدمات علوم حوزوی را نزد پدرش فراگرفت و در کودکی بر ادبیات عرب تسلط پیدا نمود به گونه ای که در یکی از مجالس علمی فشارک در سن هشت سالگی هنگامیکه ملّای زفره ای از باب فضل الفیه ابن مالک را از حفظ می خواند ایشان در جواب او ابیات الفیه را از بیت آخر به اول از برمی خواند و تعجب همگان را برمی انگیزد، سید محمد در سن یازده سالگی به درخواست برادرش علامه سید ابراهیم کبیر برای ادامه تحصیل علوم حوزوی عازم کربلا می شود و در سال 1285 هـ.ق برای شرکت در درس حضرت آیت الله العظمی سیدمحمد حسن شیرازی به نجف اشرف مهاجرت می کند. ایشان در سال 1290 هـ.ق که آیت الله شیرازی به سامرا تشریف می برند. راهی سامرا می گردد و در سال 1312 هـ.ق پس از رحلت آیت الله شیرازی مجدداً به نجف بازمی گردد و در مسجد هندی نجف به تدریس خارج و تربیت بیش از سیصد تن از علماء و فضلاء مانند حضرت آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری مؤسس حوزه علمیه قم و استاد حضرت امام (ره) می پردازد و سرانجام در سال 1316 هـ.ق رحلت می نماید و در یکی از حجره های صحن امام اول شیعیان به خاک سپرده می شوند. رساله اصالۀ البرائه، الخیارات و الخلل از تألیفات ایشان می باشد.
مرحوم فشارکی به علت احتیاط بیش از حد هیچگاه حاضر به عهده دار شدن مرجعیت نشد حتی پس از وفات میرزای شیرازی وقتی به او اصرار می کنند که رساله بنویسند، می فرمایند شبهه در اعلمیّتم ندارم ولی به جدم رساله نخواهم نوشت.. وی در واقعه رژی و تحریم تنباکو خطاب به میرزای شیرازی میفرمایند سیّد! چرا معطلی؟ آیا می ترسی که جانت به خطر بیفتد، چه بهتر که بعد از خدمت به اسلام و تربیت علمی عده ای به سعادت شهادت برسی که موجب سعادت شما و افتخار ماست.
از کرامات آیت الله فشارکی در زمان حیات این است که وقتی بیماری وبا به سامرا می آید و هر روزه تعداد زیادی از مردم را به کام مرگ می کشاند، ایشان می فرمایند من به همه شیعیان حکم می کنم هر یک از آنها زیارت عاشورا را به نیابت از مادر امام زمان (عج) بخوانند و آن خاتون را نزد فرزندش شفیع قرار دهند تا آن حضرت پیش خدا شفاعت کند که خداوند شیعیان را از بیماری وبا نجات دهد وقتی شیعیان چنین کردند دیگر حتی یک نفر از آنها در اثر وبا فوت ننمود در حالیکه هر روزه تعداد زیادی از غیرشیعیان فوت می نمودند و از کرامات ایشان پس از حیات این است که به خواب شاگردش آیت الله میرزا حسین نائینی که بسیار مقید بود تا قرض های استادش را ادا کند می آید و می فرمایند؛ میرزا حسین شما در مورد قرض های من بسیار افسرده شده اید من به قدری که قرض هایم را ادا کنی پول دارم و آن پول در داخل دستمال در فلان جعبه است فردا برو و آن پول را بردار و قرض های مرا ادا کن. وقتی فردای آن شب آیت الله نائینی به سراغ آن جعبه می روند می بینند در آن جعبه فقط به اندازه قرض های سیدمحمد پول وجود دارد.
«والسلام»
سید محمد علی هاشمی فشارکی