نخستین معلم گل های خاموش
دست هاي انسان
در باغچه زندگي نشسته بود و با دستان کوچکش چيزي مي کاشت. نگاهش کردم، حس اعتمادش با نگاهم برانگيخته شد و با چشمان معصومانهاش فهميد چه مي پرسم. گفت: ستاره مي کارم. دوباره نگاهش کردم، پاسخ داد: ميوه هاي ستارهام، خورشيد خواهد شد. حس غريبي به من دست داد. چرا خورشيد؟ لبخندي زد و باز با همان نگاه پاسخ داد: تمام هستي با آب، خاک و خورشيد پيوندي زندگي بخش دارد. گل ها با خورشيد برمي خيزند. پرسيدم: پرندگان؟ پاسخ داد: پرواز زيباست، من آواز آن ها را حس مي کنم. … و انسان؟ به زمين نگاه کرد و اين بار با انگشتان اشاره زبان گشود: ما که مي خواستيم زمين را آماده مهرباني کنيم، افسوس که خود نامهربان بوديم. آري، او ناشنوا بود و براي ايجاد رابطه، از دست هايش استفاده مي کرد. همان گونه که تاريخ انسان انديشه ورز، رابطهاي ناگسستني با دست هاي انسان دارد.
نخستين معلم گل هاي خاموش
استاد جبار باغچه بان(عسکرزاده) يکي از خادمان پر تلاش فرهنگ ايران و به معناي واقعي کلمه معلم بود. زنده ياد باغچه بان در سال 1298 آموزگاري را آغاز کرد. وي نخستين مؤسس کودکستان ناشنوايان در تبريز بود. باغچه بان، اولين شخصي است که در ايران، آموزش شنيداري و ديداري را به دستگاه آموزش کشور وارد کرد و براي نخستين بار به فکر آموزش و تربيت کودکان ناشنوا افتاد. او ابتدا با مخالفت هاي شديد وزارت فرهنگ وقت روبهرو شد، ولي با تلاش و پشتکار فراوان، در يک سال موفق شد به سه کودک ناشنوا، خواندن و نوشتن بياموزد. استاد باغچه بان، نخستين دبستان ناشنوايان را در چهار راه حسن آباد تهران، در خانهاي محقر تأسيس کرد.
سکوت
از کجا آمدهاي؟
از ديار ساکن!
… و شما مي شنويد
نه به مانند حضور
بلکه آن قلب شما با تمام احساس
نطق دل مي شنود با تمامي وجود
و شما مي دانيد
که ديار ساکن
اهلش از خورشيد است
که صداي پر مرغابي را
با همان عطر حضور دل خود مي شنود.
منبع: سايت حوزه