فتح آندلس به دست مسلمانان
فتح اندلس به دست مسلمانان
کوچه هاي ويران اندلس
اندلس منتظر شنيدن نام محمد(ص) بود و اسلام آمد و تاريکي تاب خورده، طنابي گشت برگردن خفاش ها و عنکبوت هاي کفر و دسيسه. اسلام آمد تا آنان که«عبدالبطون» بودند، «عبدة الابصار» شوند. اسلام آمد تا بازار ايمان و اعتقاد در کوچه هاي ويران آندلس، رونقي دوباره يابد و مسيح، در فضاي آلوده تحريف، مجال تنفس يابد. اسلام آمد تا صداي زنگ خورده ناقوس ها و نگاه پژمرده کليسا ها، در بهار اسلام رنگ و بويي تازه يابد و سرشار از شوق و شعف و عشق گردد. اسلام آمد، تا نشان دهد که بايد به صميميت اقتدا کرد و حقيقت متعلق به هيچ قومي و محدود به هيچ زمان و مکاني نيست. اسلام آمد و چونان آفتابي فروزان از پشت کوه هاي«پيرنه» طلوع کرد، تا آندلس را ازا انزواي آفت زاي خويش برهاند و بازماندگان جزيره جهل را از چنگال تعصب و تاريکي نجات بخشد. اسلام آمد تا پادشاهان قصر هاي پوشالي را از تخت زرين به زير آورد. اسلام آمد تا تاج هاي غرور از سر ها برداشته شود. اسلام آمد تا مسيح از پشت تنفس تيره و تاريک تحريف و تثليث، دستي براي زندگي تکان دهد. اسلام آمد و قلب ها را به غنيمت گرفت و جان ها را آزاد کرد، درست در آخرين لحظه غروب غنچه هاي غبار گرفته غيرت و انسانيت. آمد تا قلب سياهِ ستمگري و سرکشي را از سينه جهالت بيرون کشد. آمد تا قصه نسبت هاي بلند عصيان را کوتاه کند. اسلام آمد و صدايي شد که قلب ها و قرن ها را پيمود و ارتفاعات بلند پيروزي را فتح کرد. اسلام آمد آن زمان که اروپا غرق در اعراق و دغل و خرافه بود و غوطه ور در غارت و چپاول. و اين صداي اسلام و سلحشوران سلمان بود که آندلس را لبريز از سلسله هاي سرور و شادماني کرد، سلسله هايي که تا کوه هاي پيرنه کشيده مي شد. اينک ايستاده بر آستانه تاريخ، اکنون دروازه اروپا است که به روي مسلمانان گشوده مي شود! فتحي خجسته و پيروزي بزرگي فراروي مسلمانان است؛ پاداش مجاهداني که به پا خاستند و ننگ خانه نشيني را به جان نخريدند. سال هاي پاياني قرن اول هجري است. مسلمانان که هنوز رهنمود هاي رسول اکرم(ص) را در گوش جان دارد، به سرعت، مرز هاي جهان را در مي نوردند و پيش مي تازند. شهر ها و کشور ها، يکي پس از ديگري فتح مي شوند و پرچم سبز اسلام، بر کنگره کاخ ها بر افراشته مي شود.
سپاهيان اسلام، دسته دسته وارد سرزمين هاي جديد مي شوند و عدالت و صلح را به ارمغان مي برند. اکنون بر دروازه اروپا ايستاده اند: اندلس؛ تنها تنگه اي؛ ميان ايشان و مرکز جهان مسيحي باقي مانده است. «طارق بن زياد»، سردار آفريقايي تبار، بر کناره درياي مديترانه ايستاده است و ساحل مقابل را مي نگرد. اندک زماني از دوران بردگي و ذلت هم نژادان او نمي گذرد و اکنون آنان که با تقواترند، گرامي ترند؛ چرا که اسلام، تبعيض نژادي را به تاريخ سپرده است. اندکي بعد، بادبان ها بر افراشته مي شوند و 900 مرد جنگي براي فتح سرزمين سبز اندلس، به پيش مي تازند. باد موافق و فرشتگان فتح و پيروزي، کشتي ها را به آن سوي تنگه رهنمون مي شوند. طارق، سپاهيان مسلمان را جمع مي کند و سخن مي گويد: «اينک کشتي ها را در هم بشکنيد و شمشيرهايتان را آماده کنيد. همانا اکنون هنگام جنگيدن و دندان بر دندان ساييدن است. باشد که پس از اين، فتح و پيروزي را در آغوش بکشيد.» اين بار نيز سرزمين ديگري در انتظار آزادي و عدالت نشسته است و مگر کسي جز سيه کاران، در مقابل عدالت و آزادي، باب مقاومت دارد؟ سپاه اسلام، به سادگي، طلايه داران دشمن را در هم مي شکند و بعد، اندلس، گنج هاي خود را به پاي ايشان مي افشاند! شهر ها و دهکده هاي سر راه پايتخت را آذين بندي مي کنند و در ميان شادي همگان، نخستين ندايي که به رسالت(ص) شهادت مي دهد، از فراز کاخ هاي سر به فلک کشيده به آسمان مي رود.
اينک وعده رسول خداست که تحقق مي يابد و امپراطوري هاي گردن فراز، در پيشگاه مسلمانان به زانو در مي آيند. اکنون مسلمانان بر آستانه فتح تاريخ ايستاده اند!
منبع: سايت حوز