فرهنگی

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

عصای سفید

02 آذر 1392 توسط شاه حسینی

به جای چشم هایم

چند روزی بود مادربزرگ را ندیده بودم. وقتی از بیمارستان برگشت، دیگر مثل همیشه دست هایش را برایم باز نکرد. فکر کردم شاید دیگر دوستم ندارد! صدایش کردم. مادربزرگ تا صدایم را شنید، دست هایش را برایم باز کرد و بغلم کرد و بوسید. بعد، آهسته به من گفت: «مریم جان! عصایم را بگیر و کمکم کن تا بروم سرجایم بنشینم». گفتم «مادربزرگ! چه عصای سفید خوشگلی داری! برای چه خریدی؟». مادر بزرگ گفت:« به جای چشم هایم».

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: مسائل روز لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

فرهنگی

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • مذهبی
  • معصوم شناسی
  • حدیث
  • قرآن
  • کلام شهدا
  • مشاوره
  • احکام
  • اشعار
  • دانستنیها
  • سخن بزرگان
  • مسائل روز
  • تغذیه
  • نماز
  • نجم ثاقب

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

حدیث روز



کد ذکر ایام هفته

ابزار

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس