شهید یعنی نور
17 شهريور روز شهدا گرامي باد
تاریخ : سه شنبه 16 شهريور ماه 1389
موضوع : دفتر ریاست و روابط عمومی
قیام 17 شهریور ـ روز شهدا ـ
شهید یعنی: نور
شهید! نام دیر آشنایی که در گستره سبز آفرینش، بازتاب زخم ها و داغ های غربت است؛ مثل لاله، مثل شقایق و مثل تمام بهانه عاشقانه یک عاشق!
شهید، یعنی: شعری که در لحظه های ارغوانیِ غروب، نگاه ها را تا اوج اندوه می برد و بیت بیتِ غزل های تنهایی را با یاد خدا، پیوند می زند.
شهید، یعنی: آیینه ای که هیچ گاه با غبار زمانه تیره نخواهد شد و پرتوش، تاریکنای دل های غفلت زده را به نور الهی، روشن می سازد.
شهید، یعنی: روشنایی اندیشه الهی در سینه تاریخ؛ تاریخی که از اولین مرثیه شهادت هابیل شروع شده و مثل گستردگی کهکشان، بر پهنه قرون و اعصار گسترده می شود.
تاریخی که سرفصل رنگین ترین آزاد اندیشی و عدالت خواهیِ انسان های آزاده و باایمان است! شهید، یعنی: عظمت صداقت در آیینه خلقت، که تفسیر شایسته «إِنّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ» است؛ صداقتی که عظمتش، در «گودال قتلگاه» به اوج می رسد و پرچم سرخ حسینی علیه السلام را بر فراز عرش، به اهتزاز در می آورد.
شهید، یعنی: راز ماندگاری انسان در دل تاریخ! رازی که تقدیر ازلی انسان های آزاده است؛ انسان هایی که جز ذات مقدس خداوند (جلّ جلاله)، به کسی، قدرتی و مقامی نمی اندیشند و از آن چه دارند، به خواست خدا، دل می بُرند.
و شهادت، یعنی: گذشتن از خاک و پیوستن به افلاک!
گذشتن از رود و پیوستن به دریا! جاری شدن در دقایق نابِ «جاودانگی» …
آن روز، «میدان ژاله»، در انتظار عروج کسانی بود که در روز ازل، «قالوا بَلی» گفته بودند؛ کسانی که آزادی و آزادگی را زندان و شکنجه و شهادت را به خفت زندگی با طاغوتیان، ترجیح می دادند و از دقایق ناب عاشورایی شدن، با آغوش باز استقبال می کردند.
آن روز هم مثل همیشه، «حق»، خود را در مقابلِ «باطل» می دید؛ باطلی که جز به کشتن نمی اندیشید و حقی که جز به کشته شدن و شهادت!
انگار درهای آسمان باز شده بود و عطر بهشت، از سمت آسمان می وزید!
پلکان هایی آکنده از نور، در میدان ژاله گذاشته شده بود و تن های سرخ گداخته از گلوله ها، در آغوش پرندین فرشتگان، آرام می گرفتند.
گویی میدان، در ازدحام «تصاویر» گم شده است؛ تصویر دستی که داغ بر پیشانی تاریخ می گذاشت!
تصویر پایی که برهنه، ردّ خون را تا ابدیت جاری می کرد!
تصویر گلوله ای که صدای زمان را با تکثیر خرده شیشه ها، درهم می آمیخت!
تصویر چکمه هایی که با رد پای خونین، فریاد آزادی را در کوچه های بن بست، خاموش می کرد!
تصویر لحظه هایی که با بوی باروت و اشک و شهادت عجین شده بود!
… آن روز، میدان ژاله، تصویر عاشقانه «قالوا بَلی» را به تماشا ایستاده بود و دلباختگان شهادت، به سمت آهنگین صدا بال می گشودند؛ صدایی که با عطری خاص، طنین انداز می شد: «اُدْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنین».
صدایی که هنوز هم عطر حضورش، هر سحرگاه، در میدان شهدای «ژاله» می پیچد و نگاه انقلاب اسلامی را به طلوع خورشید حقیقت می سپارد، که از پس سال ها انتظار، در سپیده ای بشکوه، به ندبه های صبح آدینه پایان خواهد داد؛ صبح آدینه ای که تمام شهیدان، به عظمتش سلام می دهند و ما خاک نشینان، در حسرت آمدنش مانده ایم تا منتقم حقیقی خون شهدا، از پشت دیوار «غیبت» بیرون آید و بساط ستم، از تمام جهان برچیده شود.
سلام به روح پاک شهدای انقلاب اسلامی؛ شهدای سرفراز 17 شهریور سال 56 و شهدای پرافتخار کربلای ایران! روحشان شاد و راهشان پر نور باد!
منبع این مطلب : Zanjan University