حج تجلی وحدت
قرن ها پیش مرد و زن و کودکی تنها، چند قطعه سنگ سیاهِ ساده را از دل کوهی در کنار مکه بریدند و بی هیچ ترکیب و تزئینی بر هم نهادند؛ یک مکعب که نامش کعبه شد. داستان حج به همین سادگی شروع می شود. کعبه، قلب جهان است؛ نقطه ثابتی که همه پیرامونش دایره وار در گردشند. درست مثل کهکشان ها که تسبیح گوی دایره وار خداوندند. حج، نشانه است؛ تبلور منظومه ستایش کیهان در برابر خداوند، قرار گرفتن یک بی نهایت کوچک در برابر یک بی نهایت بزرگ و… . حج، داستانی بلند از همین رمزها و رازهاست و این نوشته با بضاعت اندک خویش، روایت گر برخی از همین نکته ها؛ کاری که در گلبرگهای پیشین با تفصیل بیشتری انجام شده است.
منظومه بندگی
حج، شهری است بزرگ که کعبه، کانون و مرکز آن است و مناسک، آیین نامه زیستن در این شهر قانون مند. در اینجا هر تخلفی قربانی می خواهد. حج، شهری است آباد و آزاد که وطنِ هر موحد است و زادگاه دین و خاستگاه قرآن و هر که اهل این دیار است، حاجی است. اینجا حاکم خداست و آن که به این مکان گام می نهد، وارد منظومه بندگی می شود.
حج، دریایی است موج خیز و گهرساز. هر که به ژرفای معارفش فرو رود و در اعماق حکمت هایش غواصی کند، مرواریدهای گران بها و بی بدیل به چنگ می آورد و هر که بر ساحل به تماشا بایستد، هر چند به گوهر نرسد، ولی تلاطم امواج و نسیم ساحل این دریا، روحش را شاداب می کند.
حج، ندایی است پیچیده در گوش زمان، برخاسته از حنجره ابراهیم و نشسته بر گوش جان میلیون ها موحد ابراهیمی؛ ندایی است که از هر دیار دور و نزدیک، از هر شهر و روستا، از هر فراز و فرود، مهمان می طلبد. ضیافتی با مهمانی خدا و سفره ای گشوده تا ابدیت، تا آخرت، تا بهشت، تا رضوان و رحمت تا عفو و مغفرت که آهنگ ملکوت دارد و نغمه خلد برین.
سابقه تاریخی کعبه
کعبه، این فرودگاه فرشتگان الهی، برخلاف تصور رایج مردم، پیشینه ای فراتر از عصر ابراهیم خلیل و فرزندش اسماعیل دارد. روایات اسلامی از پیشینه تاریخی شهر مکه و ارزش والای این سرزمین سخنان بسیار به میان آورده اند. بی شک، کعبه اولین پایگاه توحید و نخستین خانه ای است که به منظور عبادت بندگان بنا شده است. در آیه 96 سوره آل عمران، قرآن کریم در اشاره به این حقیقت مهم آمده است: «نخستین خانه ای که برای مردم (و نیایش خداوند) قرار داده شد، همان است که در سرزمین مکه است؛ که پربرکت و مایه هدایت جهانیان است.» همچنین وقتی یهود از تغییر قبله مسلمانان خشمگین شدند و پشت کردن به بیت المقدس را نوعی بی احترامی به این شهر کهن و معبد پرسابقه تلقی کردند، قرآن، آنان را متوجه پیشینه تاریخی کعبه ساخت و کعبه را دارای پیشینه ای بیشتر و ارزشی کهن تر معرفی کرد و آن را بیت عتیق، خانه کهن و دیرپای و سابقه دار خواند.
حج؛ از آدم تا خاتم
حج و انجام مراسم عبادی آن، پیشینه ای به درازنای تاریخ زمین دارد. بر اساس برخی از روایات، نخستین کسی که کعبه را بنا نهاد و اولین حج گزار، حضرت آدم علیه السلام بود. آن حضرت پس از خروج از بهشت، برای جبران گذشته و کمال گرفتن از محضر رب، به راهنمایی فرشته خدا به گزاردن مراسم حج هدایت شد. بعدها حضرت نوح علیه السلام آن هنگام که کشتی اش گرفتار توفان سهمگین بود، مراسم حج را به جای آورد. کعبه قبل از تجدید بنا به دست حضرت ابراهیم علیه السلام نیز عبادت گاه مردمان بود، اما دیوارهای آن به مرور زمان فرسوده شده و رو به نابودی رفت. ازاین رو، حضرت ابراهیم علیه السلام به امر خدا پایه های آن را از نو برافراشت و سپس خود مناسک حج را انجام داد. در روایات اسلامی از حج دیگر پیامبران همچون حضرت موسی، یونس، عیسی، داوود و سلیمان نیز سخن به میان آمده است. ازاین رو، می توان با اطمینان از رسالت جاودانه و جهانی حج و اینکه همه پیامبران الهی سیادت این سرزمین را باور داشته و به پاس داشت آن مأمور بوده اند، سخن گفت.
حج در قرآن
بیست و دومین سوره قرآن را حج نامیده اند. افزون بر هشت آیه از این سوره، آیاتی از سوره های بقره، آل عمران، مائده و توبه نیز به اهمیت، فلسفه و احکام حج اشاره کرده اند. تلاوت این آیات و تأمل در آنها، روشن گر عظمت حج و گستردگی ابعاد آن است:
کعبه، خانه ای است که به فرمان خداوند و به دست ابراهیم تجدید بنا شد و برای عبادت خدا و خودسازی مهیا گشت.
حج منافع و برکات معنوی و مادی و فواید فردی و اجتماعی و آثار سیاسی و اقتصادی و اخلاقی دارد.
همه مردم در این مکانِ عبادت یکسانند.
صفا و مروه، دو نشانه ای است که انسان را به یاد خدا می اندازد.
حج و عمره، برنامه انسان سازی است که حدود و شرایطی دارد و بهترین حاصل آن تقواست.
شرافت زمانی و مکانی
از امتیازهای ویژه حج که برتری آن را بر بسیاری از اعمال عبادی دیگر نشان می دهد، جمع شرافت و فضیلت، هم از جهت مکان و هم از بُعد زمان است. از نظر زمان برای هر یک از دو ماه ذیقعده و ذیحجه که به ماه های حج مشهورند، فضیلت بسیار گفته اند. مثلاً در روایت آمده است که بنای کعبه در 25 ذیقعده بود و در آن روز حضرت آدم هبوط کرد و ابراهیم خلیل و حضرت عیسی به دنیا آمدند، و رحمت در آن روز نشر یافت. همچنین بخش اعظم مناسک حج در دهه اول ذیحجه انجام می شود که بر پایه آیه 44 سوره حج، جزو «ایام معلومات» است. اربعینِ عبادتی نیز که موسای کلیم با خداوند وعده داشت، از اول ذی قعده شروع شد و با دهه اول ذیحجه پایان یافت که محصول این چله نشینی، دریافت تورات بود. درباره شرافت مکانی حج نیز سخن بی کرانه است. سرزمین مکه در قداست و فضیلت بی همتاست؛ چرا که کعبه، نخستین خانه مبارک برای خلق و مشعل هدایت برای جهانیان خوانده شده است. این سرزمین، از نشانه هایِ روشنِ خداوند است و صفا و مروه که از شعایر الهی است، در آن قرار دارد.
حج، از اسارت تا آزادی
حج که بزرگ ترین و باشکوه ترین نمایش قدرت جهان اسلام است، اگر در چارچوب ظاهرش گرفتار شود و از اصالت ناب و رسالت عظیم خویش دور افتد، خالی از تأثیر و طراوت و جوشش آفرینی است. مِنا و مَشعر و سعی و صفا، عرفات و حَلق و تقصیر و رَمی جمرات، همه در ورای ظاهر خود باطنی شکوه مند از معنا دارند. با این حال، آنچه امروز افسوس زاست، نشناختن این باطن و پرداختن به صرف آن ظاهر است. ناصر خسرو قبادیانی، قرن ها پیش این، بانگ بیدارباش را به حاجیان نهیب زده است:
شاد گشتم بدانکه حج کردی چون تو کس نیست اندر این اقلیم
بازگو تا چگونه داشته ای حرمت آن بزرگوار حریم
جمله بر خود حرام کرده بُدی هر چه مادون کردگار عظیم؟
گفت نی، گفتمش چو در عرفات ایستادی و یافتی تقدیم
عارف حق شدی و منکر خویش به تو از معرفت رسید نسیم؟
گفت نی؟ گفتمش چو سنگ جمار همی انداختی به دیو رجیم
از خود انداختی برون یک سو همه عادات و فعل های ذمیم؟
و ناصر خسرو در آخر می افزاید:
گفتم ای دوست پس نکردی حج نشدی در مقام محوْ مقیم
رفته و مکه دیده آمده باز محنت بادیه خریده به سیم
گر تو خواهی که حج کنی پس از این این چنین کن که کردمت تعلیم
حج؛ تجلی وحدت
اجتماع شکوه مند مسلمانان در همایش بزرگ حج، افزون بر پاس داشت عبادتی توحیدی و برافراشتن پرچم دین داری در جهان، نمایش قدرتمند ابهتِ امت اسلام است. مسافران حج، همه در لوای یک نام و آرمان، یک قبله و قرآن و با ره نمایی یک پیامبر، سرود همدلی و همراهی می خوانند. مجموعه های گوناگونی که از سرتاسر جغرافیای گسترده جهان اسلام گرد هم آمده اند، سهمی مشترک از یک تاریخ پرافتخار دارند. گفت و گو و ارتباط اینان و تأمل در محور واحدی که اسلام و قرآن و سنت باشد، عامل بسیار توان مندی برای وحدت و هم بستگی مسلمانان جهان شمرده می شود. این آهنگ یک پارچگی، اگر به درستی ساز شود، به حس مشترکی از توان زایی و سرانجام باور قدرتمندی در رویارویی با اسلام ستیزان و مستکبران جهان می انجامد و بدین روست که حج را می توان کنگره عظیم وحدت مسلمانان دانست.
زیباترین فصل مشترک
در تقسیم بندی های مرسوم حقوقی، اجتماعی و سیاسی جهان، ملاک تقسیم ها، یا مردم یک سرزمین هستند که آن را ناسیونالیسم یا ملت گرایی می نامند، یا نژاد، معیار تقسیم است که به آن راسیسم یا نژادگرایی گفته می شود، یا مرزِ هم گرایی، منافع مشترک مادی و اقتصادی یا اتحادیه های دفاعی است که نام ها و عنوان های گوناگون می گیرد. در اسلام، هیچ یک از این ملاک ها پذیرفته نیست و مرز دسته بندی انسان ها، تنها عقیده آنان درباره خدا و جهان و حقوق و هویت انسان است. قرآن به این گروه ها «امت» می گوید و امت اسلامی را گروهی از مردم می داند که در مدار عقیده به خدای یکتا و پیامبران فرستاده او وحدت و هماهنگی دارند. این باور ارزشمند و این معیار اعتقادی، بیش از هر عبادت دیگری در حج تجلی می یابد؛ آنجا که مرزهای جغرافیایی رنگ می بازد و سیاه و سپید و زرد و سرخ، پادشاه و فقیر، عالم و جاهل و قدرتمند و ضعیف، همه با یک تن پوش ساده، دور از هیاهوی اختلاف، در ضیافت حج، مهمان می شوند. این وحدت اعتقاد، زیباترین فصل مشترک تمامی مسلمانان گیتی و نیازمند تأمل و پاس داری است.
قطع طواف به دلیل برآوردن حاجت مؤمن
از نکته های شگرف آیین اسلام، پاس داشت احکام اجتماعی و سفارش های ویژه به تکریم حقوق مردم است. مرز این توجه و احترام تا بدانجاست که حتی در پاره ای از امور و هنگام تعارض آنها با عبادت های بزرگ معنوی، احترام به حقوق مردم و برآوردن نیاز آنها اولویت می یابد. در این باره روایت اَبان بن تَغلب از امام صادق علیه السلام بسیار درس آموز است:
ابان می گوید: همراه امام صادق علیه السلام در حال انجام طواف بودم. در همان هنگام، مردی نزدم آمد و در حالی که از صورتش پریشانی نمایان بود، از من خواست برای رفع گرفتاری اش به دنبالش بروم. حضرت صادق علیه السلام متوجه من شده و پرسید: ای ابان! این مرد کیست و چه می گوید؟ عرض کردم: شخصی از شیعیان شما و مسلمانی است که مشکلی دارد و از من تقاضای رفتن به دنبال رفع گرفتاری اش را دارد. حضرت فرمود: «شایسته است طواف را قطع کنی و همراه او بروی.» من با شگفتی گفتم: اما ای پسر رسول خدا! من هنوز طوافم را به پایان نرسانده ام. حضرت فرمود: «مانعی ندارد. آنچه از طواف به جا آورده ای، به خاطر بسپار و پس از بازگشت، دنباله آن را به جا آور». ابان می گوید: پرسیدم: آیا اگر طواف واجب هم باشد، جایز است؟ حضرت فرمود: آری.