به وسیله همسرم نماز خوان شدم
راوی می گوید:شخصی را می شناسم که نماز نمیخواند و هر گونه نصیحتی را هم نادیده می
گرفت،ولی بعد از مدتی در مسجد به صفوف نماز جماعت پیوست،بعضی ها که او را می
شناختند،تعجب کردند،زیرا می دانستند او علاوه بر اینکه نماز نمیخواند ، نماز خواندن را هم
نمیداند،کم کم به او خوش آمد و خیر مقدم گفتند که اهل مسجد شده بود و نماز جماعت می
خواند و در ضمن از علت آمدن وی به مسجد پرسیدند،او گفت:بعد از آنکه ازدواج کردم،همسرم
علاقه شدیدی به نماز داشت و تنها ناراحتی او این بود که با شوهری بی نماز زندگی می کند،و
بالاخره با برخوردهای ارشادی او علاقه پیدا کردم که نماز خوان بشوم و از او خواستم که نماز
را یادم بدهد،در مدت یک ماه نماز را یاد گرفتم و سپس آنقدر ذائقه عبادت پیدا کردم که دوست
دارم به مسجد آمده و در نماز جماعت شرکت کنم،و اکنون فکر می کنم که هیچ لذتی برای
من بالتر از نماز خواندن نیست.البته این را هم یاد آور شوم که چنین زنانی در پیشگاه خدا
مقامی بس عظیم دارند.
منبع:داستان هایی از نماز - جلد اول -ص ۶۴ - نویسنده شهید احمد میرخلف زاده و قاسم میرخلف زاده