رویدادها
سالروز ازدواج حضرت علي(علیه السلام ) و حضرت زهرا(سلام الله علیها ) - روز ازدواج - ولادت حضرت ابراهيم(علیه السلام ) به روايتي - فرستادن حضرت علي(علیه السلام ) به مكه توسط پيامبر براي قرائت سوره برائت(9ق)
سالروز ازدواج حضرت علي(علیه السلام ) و حضرت زهرا(سلام الله علیها ) - روز ازدواج - ولادت حضرت ابراهيم(علیه السلام ) به روايتي - فرستادن حضرت علي(علیه السلام ) به مكه توسط پيامبر براي قرائت سوره برائت(9ق)
درسهايي كه باید از ازدواج علی(ع) و فاطمه(س) آموخت
به مناسبت اول ذوالحجه سالروز ازدواج «اميرالمؤمنين علي» و «صديقه كبری فاطمة الزهراء» عليهما السلام : خواستگاری آسمانی/ پیوند آسمانی/ مهریه آسمانی/ جهیزیه آسمانی/ درسهای آسمانی/ خانه آسمانی/ یک سؤال…
خواستگاری آسمانی
تازه از نخلستان بازگشته بود اما احساس خستگي نميكرد. لباس تميزي بر تن كرد، با ظاهري آراسته، محجوب و باوقار، با توكل بر خداوند، آهنگ رفتن به خانه بهترين خلق خدا را نمود.
اگرچه بارها كوچههاي مدينه را با سرعت پشت سر گذاشته بود و به خانه پسرعمو رسيده بود اما اين بار، گام برداشتن به سوي خانه او بسيار سخت بود. انگار زمان به كندي ميگذشت و كوچهها طولانيتر به نظر ميرسیدند.
خجالت نياز و اعلان راز، لحظهاي از وجودش جدا نميشد که يكباره خود را كنار مسجد رسولالله و در مقابل خانه امسلمه دید.
وارد شد و پس از لحظاتي سكوت، با خجالت خواسته خود را با پيامبر مطرح كرد.
مرد آسمانی لبخندی زد و گفت: «اي علي! قبل از تو مردان ديگري چنين خواستهاي داشتهاند ولي هر گاه تقاضاي آنان را با فاطمه در ميان ميگذاشتم، در چهره او رضايتي نميديدم. اندکی صبر كن تا نزد او بروم و خواستهات را با او در ميان گذارم».
پيامبر نزد دخترش رفت و درخواست علي را با او در ميان گذاشت. اين بار اما فاطمه چيزي نگفت و سكوت كرد و از خجالت چهرهاش را برگرداند. رسول خدا برخاست و به سوی خواستگار خوشبخت رفت؛ در حالي كه با خود ميگفت: «الله اكبر! همانا سكوت فاطمه، نشانه رضايت اوست».
پیوند آسمانی
پیامبر رحمت (ص) علي را كنار فاطمه نشاند. آنگاه به درگاه الهی روی آورد و گفت: «خدايا! اينان محبوبترين مردم نزد من هستند. پس آنان را دوست بدار و خير و بركت به فرزندان آنان عطا كن و آنان را از هر آسيبي حافظ باش، من آنها را و فرزندانشان را از شر شيطان فريبكار به تو ميسپارم».
در همين حال فرشتهاي از سوي خدا نازل شد و به رسول او گفت: «خداوندبر تو سلام ميفرستد و ميگويد من دخترت فاطمه را در آسمانها به همسري علي درآوردم. تو نيز در زمين، او را به ازدواج علي درآور».
آنگاه علي، آرام و در سكوتي دلنشين، روح و جان خود را در اختيار باران محبت پيامبرش گذاشت و به همراه فاطمه، با گوش دل، كلمات گهربارش را شنید و به خاطر سپرد.
قلب مالامال از عشق، شور، زندگي و ايمانش را با اجازه پيامبر(ص) از آن لحظات معنوي و لذتبخش جدا ميكند و به سبكي ابر بهار، از كنار دوست خدا مي رود.
مهریه آسمانی
عليبن ابيطالب جوان بود و دستش از مال دنيا كوتاه. او مطابق معيارهاي عصر جاهلي، چيزي نداشت؛ اما سرتاسر وجودش مملو از ايمان و ارزشهاي اسلامي بود.
پيامبر(ص) رو به او كرد و پرسید: «چيزي داري كه مهريه همسرت قرار دهي»؟
علي (ع) پاسخ داد: «يا رسولالله! پدر و مادرم به قربانت! شما از وضع من اطلاع داريد؛ تمام ثروت من يك شمشير، يك زره و يك مرکب است».
نبي خدا (ص) فرمود: «درست است، شمشيرت به هنگام كارزار با دشمنان مورد نياز است ؛ با مرکبت نيز نخلستانها را آب ميدهي و در مسافرتها از آن استفاده ميكني؛ بنابراين تنها زره را ميتواني مهر همسرت بنمايي. برخيز و زره را بفروش».
جهیزیه آسمانی
علي زره را به 480 مثقال نقره فروخت و مبلغ آن را به رسول خدا (ص) تحويل داد. پیامبر(ص) با آن پول، جهيزيه عروس را فراهم آورد. فاطمه زهرا (س) از پدرش خواست مهریه او را شفاعت گناهكاران امت در قيامت قرار دهد، اين درخواست قبول شد و جبرئيل فرمان آن را از آسمان بر پيامبر نازل كرد.
چه عروسي با بركتي و چه زوج بهشتياي كه زمين و آسمان ساليان سال است از عطر عقد آنان سرمست و سر خوشاند.
درسهای آسمانی
اين وصلت فقط يك پيوند آسماني و الهي نبود بلكه درسي بزرگ براي پيروان اين دو نور الهي بود كه بياموزند چگونه آغاز كنند و چگونه بهشتي شوند.
درسهايي كه از پيوند بهشتيان مي توان آموخت:
برخورد با یتیمان در بوستان
چو بینی یتیمی سرافکنده پیش مده بوسه بر روی فرزند خویش
یتیم ار بگرید که نازش خَرَد و گر خشم گیرد که بارش برد
الا تا نگرید که عرش عظیم بلرزد همه گر بگرید یتیم
برحمت بکن آبش از دیده پاک بشفقت بیفشانش از چهره خاک
اگر سایه خود برفت از سرش تو در سایه خویشتن، پرورش
یکی خار پای یتیمی بکند به خواب اندرش دید صدر خُجند
کودکان همسایه
کودکان همسایه را خوب می شناسم. عشق یک کودک به پیراهن سبز و کفش قرمز را درک می کنم. از شادی کودکان هنگام تحویل سال لذّت می برم. هنوز هم نگاه های خیره به سفره هفت سین را می فهمم. باید امروز کمی از شادی ام را به خانه همسایه بریزم. باید امروز مهربانی را به حیاط خانه همسایه تقدیم کنم. باید امروز نیکوکار باشم.